unavailable
unavailable
در فلسفه ملاصدرا انسان از جایگاه ویژه ای برخوردار است. انسان تنها موجود ممکنی است که دارای حدّ وجودی مشخص و معینی نبوده و مراتب وجودی او متناظر و مطابق با عوالم و مراتب وجودی آن است. اصول و قواعد تأسیس این نظام فلسفی از قبیل اصالت وجود، تشکیک در وجود و به ویژه دو اصل حرکت جوهری و اتحاد عالم و معلوم و همچنین مراحل تکوین نفس و نسبت آن با بدن میتواند مبنای فلسفه زیستمحیطی را شکل دهد که به واسطه آن بتوان راهکارهایی برای تبیین نسبت انسان و طبیعت ارائه نمود و براساس آن بحران زیستمحیطی که طبیعت از آن رنج می برد، مدیریت شود. در نظام فلسفی حکمت متعالیه، طبیعت به عنوان مرتبهای از مراتب وجود به تناسب بهرهای که از وجود دارد؛ واجد علم، ادراک و شعور است بنابراین تعامل انسان با این موجود زنده به کلی با آنچه در فلسفه زیستمحیطی مبتنی بر فلسفه غرب تعریف شده، متفاوت است. تبیین و تحلیل معنای انسان و طبیعت در فلسفه ملاصدرا و بیان نسبت آن دو از اهداف اصلی این مقاله است.
بحث از لذّت، ازجمله موضوعاتی است که سابقهای دیرینه در فلسفه دارد. لذّت از آن جهت که محصول نفس و قوای نفسانی است، از مباحث فلسفی تلقی میشود و از همین رو، در آثار فیلسوفانی چون ارسطو، فارابی، ابن سینا و ملاصدرا، به شکل و شیوهای مبسوط به آن پرداخته شده است. ابن سینا در آثار گوناگون خود، این بحث را مورد مداقّه قرار داده است. او پس از بیان این مطلب که هر قوهای، لذّت مخصوص به خود دارد، درک خیر محض را لذیذترین امر برای نفس ناطقه برمیشمارد که راه رسیدن به آن، غلبه بر موانع وصول است. این موانع از نظر او عبارتند از: عدم توجه نفس به کمال خویش، تن انسانی، مشغلههای بدنی، غرق شدن در طبیعت و عدم تجربه.
قوۀ خیال در نزد حکمای مسلمان جایگاهی ویژه دارد و در تمام عرصههای زندگی بشری - بهویژه در کسب کمالات انسانی - نقشی جدّی ایفا میکند؛ در عین حال، اصلاح و نگهداشت حدّ این قوّه، نیازمند مراقبتهای فراوانی است. حکمای مسلمان با شناختی دقیق از این قوّه و طبیعتش، بر مبنای همان مباحث حِکمی، روشهایی را برای حفظ و تربیت این قوه - در راستای تکامل انسانی - بیان کرده و برشمردهاند؛ هرچند باب مستقلی را به این بحث اختصاص ندادهاند. این مقاله کوشیده تا این راهها را که در منابع گوناگون تنها به اشاره آمدهاند، جمع و تبیین کند. مشغول داشتن قوّۀ خیال به حواس ظاهری، قرار دادن این قوّه در تحت فرمان قوّۀ عاقله، برنامههایی چون مراقبت، تمرکز و توحّد و کسب فضائل اخلاقیای چون صداقت، نیز اعتدال بخشیدن به مزاج و عمل به برخی اَذکار همچون تلاوت فراوان آیات سُخره، از جمله راههای پیشنهادی حکما برای مهار و تربیت قوۀ خیال است که در این مقاله بدانها پرداخته شده است.
مسئلۀ وحی و نقش نبی در آن، از مسائل بسیار مهم در میان اندیشمندان اسلامی است و در این میان، فارابی نخستین کسی است که بهگونهای روشمند، به تحلیل بحث وحی و نبوت پرداخته است. او تبیینی معرفتشناسانه از وحی دارد و معتقد است که عقل مستفاد نبی پس از تعالی و اتصال با عقل فعّال، معرفت وحیانی را دریافت کرده و به مدد قوۀ تخیل به حقایق و امور معقول، صورت میبخشد. ابن سینا نیز ضمن وارد کردن قوه حدس در فرآیند وحی و تبیین مراتب عقول، بر این باور است که نبی حقایق عقلی را دریافت کرده و به این حقایق، از طریق قوۀ متخیّله، صورت میدهد. ملاصدرا نیز معتقد است که عقل فعّال، عقلِ بالقوه را به فعلیت میرساند. او تمایز میان وحی و غیر وحی را در اموری مانند نحوۀ دریافت معقولات، کمّیت آنها و کیفیت وصول به مبدأ معقولات میداند و برای بیان این تمایز، از عنصر قوۀ حدس و عقلِ قدسی بهره میجوید. از دید این سه فیلسوف، نبی «قابل» وحی است که پس از اتصال به عالم غیب و یا اتحاد با آن، معارف را ابتدا از طریق عقول و در نهایت، بیواسطه دریافت میکند.
علم الهی به ماسوا، در دو حیطۀ «پیش از خَلق» و «پس از خَلق»، مورد کنکاشهای علمی فراوان قرار گرفته است. در این دو حیطه، صفتِ «علم الهی به مخلوقات متکثّر، پیش از خلق آنها»، به جهت آنکه از صفات ذاتی بوده و ذات الهی نیز بسیط و در نهایتِ صرافت است، بیشتر مورد توجه بوده است؛ زیرا اثبات علمِ پیشین به مخلوقاتِ متکثّر در عین بساطتِ ذات، در ابتدا و ظاهر امر، متناقضنما جلوه کرده و از همینرو، در این بستر، دیدگاههای گوناگونی مطرح شدهاند. ملاصدرا و ابن عربی نیز در این مسئله، با نقد گفتار اندیشمندان پیش از خود، به تبیین کیفیت این قسم از علم الهی پرداختهاند. در این پژوهش، ثبوت «علمِ پیشین الهی» مفروض بوده و در پرتو آن، درصدد تبیین کیفیّت این قسم از علم، از منظر این دو اندیشمند هستیم. یافتههای بهدست آمده که با روش تحلیلی - منطقیِ عبارات ملاصدرا و ابن عربی به دست آمدهاند، نشان از اتحاد دو دیدگاه در اکثر مبانی و نتایج و اختلاف در روشِ تبیین دارند. ملاصدرا - همچون ابن عربی - علم پیشین را متحد با ذات و بلکه عین آن دانسته و توجیه کثرت در بساطت ذات را در گروِ تبیین «اعیان ثابته»ای میداند که از مصطلحات ابن عربی در بحث علم پیشینِ الهی است.
در عالَم اهل تسنن، دیوبندیه، مکتبی است که طی حدود دو قرن گذشته، از درون مذهب کلامی ماتریدیه برخاسته است. ادعای پیروی از کلام ماتریدیه، مهمترین شاخصۀ کلامی دیوبندیه است، اما این مدعا در تطبیق مباحث کلامی، دچار تزلزلهایی شده است. تطبیق آراء این دو مکتب در تحلیل مباحث توحید و شِرک، نشان میدهد که دیوبندیه در برخی موارد، دیدگاه متفاوتی را اختیار کرده که بخشی از این مغایرتها، به مبنای معناشناختی دیوبندیان در اطلاق «شرک» به هر امر دارای شائبه باز میگردد. طی یک بررسی توصیفی- تحلیلی در پاسخ به سؤال از میزان تحوّل دیوبندیه در موضوع تحقیق، این نتیجه حاصل شد که دیوبندیان به توسعۀ مفهومی در تعریف شرک و اقسام آن قائلاند و بر بدعتزدایی بر پایۀ اموری که شائبۀ شِرک دارند و تسرّی مصادیق شرک به اعمالی که پیش از آن شرک شمرده نمیشد، تمرکز کردهاند.
نظریۀ انسجامگرایی از بدیلهای مطرح نظریۀ مبناگرایی در ساختار توجیه است. مهمترین مشکل نظریۀ انسجامگرایی در توجیه، مشکل جدایی است. این مقاله با رویکردی تحلیلی به بررسی این مشکل میپردازد. ایدۀ اصلی این اِشکال این است که در این نظریه از آنجا که توجیه یک باور تنها تابعی از انسجام آن باور با دیگر باورهاست، میتوان باورهای موجّهی فرض کرد که هیچ ارتباط توجیهی با واقعیت نداشته باشند. از این رو، این نظریه مستلزم هیچگونه ارتباطی میان باور با واقعیت نیست. پس از ذکر دو پاسخ اصلی به این مشکل، نشان میدهم این دو پاسخ ناتمام هستند. پس از تحلیل این مشکل نشان خواهم دادکه این اِشکال برآمده از درونگرایی این نظریه است و از همینرو، وضعیت انسجامگرایان با مبناگرایان در قِبال این مشکل یکسان است و بر همین اساس، این اِشکال به مبناگرایان نیز وارد است. در نهایت، سعی میکنم دفاعی برای نظریههای درونگرا در مواجهه با این مشکل ارائه کنم.
یکی از مسائل مهم در تبیین وحی، بررسی رویکردهای گزارهای و غیرگزارهای در وحی است. در میان رویکردهایی که در تبیین این مسئله وجود دارد، رویکرد ملاصدرا - به دلیل توجه به دو وجه گزارهای و غیرگزارهای وحی - از جایگاه ویژهای برخوردار است. این رویکرد در مقایسه با تبیینهایی که تنها یکی از جنبههای وحی را مورد توجه قرار دادهاند، بسیار مهم است. در الهیات مسیحی دو رویکرد کلّی گزارهای و غیرگزارهای در این خصوص وجود دارد؛ بر اساس رویکرد نخست، وحی مجموعه گزارههای آگاهیبخش دربارۀ خداوند است، در حالیکه بر اساس رویکرد دوم، وحی همان فعل الهی است که در طی آن خداوند خود را آشکار میکند. تقابل و تضاد این دو رویکرد و نقدهایی که بر هریک از این دیدگاهها وارد شده حاکی از ضرورت وجود رویکردی جدید است که در الهیات مسیحی نمیتوان یافت. این مقاله تلاشی در جهت معرفی دیدگاه ملاصدرا به عنوان رویکردی جدید است که در آن به هر دو وجه گزارهای و غیرگزارهایِ وحی توجه شده است. رویکرد ملاصدرا به دلیل ابتنا بر مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی، انسانشناختی و زبانشناختی و برقراری پیوند میان هر دو وجه گزارهای و غیرگزارهای، از این قابلیت برخوردار است که به عنوان رویکرد «وحی فراگزارهای» مطرح شود.
ابن سینا و ابن میمون هر دو از فیلسوفانی بودهاند که دغدغۀ اثبات عقلانی عقاید دینی خود را داشتهاند. ابن سینا از منظرِ اسلام معاد را در دو شکل روحانی و جسمانی میپذیرد، اما در نحوۀ پذیرش آنها دو رویکرد متفاوت دارد. او معاد جسمانی را نه از طریق استدلال، بلکه به دلیل ایمانش به کلام اللّه میپذیرد و معاد روحانی را از طریق برهان اثبات میکند. او سیمای معاد و تمام ویژگیها و اوصاف آن را روحانی تأویل کرده و لذّت والم ابدی را متعلق به نفس میدانسته است. نفس است که پس از جدایی از تن نیکبخت یا بدبخت است. غایتِ لذّت، نظر به ذات باریتعالی و ملائکه است. ابن میمون هم به همین منوال برای اثبات معادِ روحانی اقامۀ برهان کرده است. او نیز به پاداش و مجازات و لذّت و اَلم روحانی اخروی قائل است و غایت لذّت را رؤیت شخینا میداند که از آن به «معرفت» تعبیر میشود. در این مقاله به بررسی تطبیقی این دو دیدگاه فلسفی یکی با داعیۀ اسلام و دیگری با داعیۀ یهود پرداخته شده است.
میرداماد در مسأله حدوث و قدم عالم،دیدگاه حدوث دهری را ارائه کرده است. به اعتقاد وی اتّصاف به «قدمت» خاصّ هستی سرمدی حق تعالی است و وجود هر مخلوقی (اعمّ از مجرّد و مادّی) مسبوق به عدم دهری و متّصف به حدوث دهری است.مقصود میرداماد از «عدم دهری»، عدم مقابل واقعی و نفس الأمری است که بدون اتّصاف به هیچ گونه کمیّت و امتداد حقیقی یا وهمی و متوهّم بر هستی عالم تقدّم دارد و موجب تأخّر انفکاکی وجود ماسوی الله از وجود خالق متعال می گردد، نه عدم مقابل زمانی و نه عدم مرتبه نازل وجود که از فقدان و غیبت آن در مرتبه عالی وجود، مرتسم می شود و با ازلّیت بالغیر سازگار است؛ چه اینکه عدم دهری کاملاً مناقض با وجود لاحق است و با جعل وجود از ناحیه جاعل به طور کلّی رفع و طرد می گردد. میرداماد بر این باور است که هر چند خالق فیّاض در افاضة فیض وجود هیچ بخل و امساکی ندارد؛ امّا هیچ یک از مخلوقات مجرّد و مادّی به دلیل اتّصاف به «امکان ذاتی»
چکیدههدف از این تحقیق بررسی تولیدات علمی جهان در ارتباط با فلسفه اسلامی در پایگاه اطلاعاتی آی.اس.آی. است. این تحقیق از نوع توصیفی و با رویکرد علم سنجی است. یافته ها نشان داد که کل تولیدات علمی نمایه شده مرتبط با فلسفه اسلامی در پایگاه اطلاعاتی وب آو ساینس 176رکورد اطلاعاتی بوده است. که 71 مورد آن در قالب مقاله مجله بوده و بقیه در سایر فرمت های اطلاعاتی مثل نقد کتاب، فصل کتاب و ... بوده است. در بین کشورها، آمریکا با تولید 42 رکورد اطلاعاتی رتبه اول را دارد و پس از آن انگلستان با تولید 21 رکورد اطلاعاتی در رتبه دوم قرار دارد. بیش از 80 درصد تولیدات علمی این حوزه به زبان انگلیسی بوده و زبان آلمانی با تولید 8درصد و اسپانیایی با تولید 3 درصد رکوردهای اطلاعاتی در رتبه های بعدی قرار دارند. در بین نویسندگان ALBERTINI FY با تولید 8 رکورد اطلاعاتی و یک استناد دریافتی و با اچ ایندکس 1در رتبه اول قرار دارد و پس از وی LEAMAN O با تولید 4رکورد اطلاعاتی و JACKSON R با تولید 3 رکورد اطلاعاتی در رتبه های بعدی قرار دارند. ضمن اینکه هیچ کدام از این 2 نفر هیچ گونه استنادی دریافت نکرده اند.