محمد بن زکریای رازی - فیلسوف دگراندیش قرن سوم هجری - همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است. رازی نظریهای در باب استکمال نفس دارد که او را به قائل شدن به «تناسخ» وادار کرده است، اما دیدگاه تناسخِ رازی به تعارض دو گزاره میانجامد: 1) عقلانیت مختص انسان است؛ 2) نفسِ انسان وارد بدن حیوان شده و در نهایت، به بدن انسان باز میگردد. این تعارض دو سؤال را در پی دارد: چگونه نفس در بدن انسان، دارای عقل و در بدن حیوان، فاقد عقل است؟ اگر نفسِ حیواناتْ فاقدِ عقل است، چگونه پس از مرگ بقا مییابد؟ برای حل این معما، ترزا آنه دروارت به سلسله مراتب عقلانیتْ در میان حیوانات قائل شده و پیتر آدامسون، ضمن نقد دیدگاه دروارت، انتساب تناسخ به رازی را مردود دانسته است. نگارندگان با گزارش و تحلیل انتقادی هر دو دیدگاه و با استفاده از تحلیل توصیفی و انتقادی راه حل خود مبنی بر عدم اشتراط عقلانیت در بقای نفس را ارائه کرده و عقلانیت را حالتی غیر ذاتی برای نفس دانستهاند که تنها در بدن انسان تحصیل میشود. گرچه دیدگاه تناسخ با اشکالات فراوان مواجه است، اما این بررسی میتواند زمینه را برای پژوهشهای بعدی دربارۀ بازنگری در ماهیت نفس هموار کند.