@Article{شاکر2014, author="شاکر, محمد کاظم and موسوی مقدم, سید محمد", title="طایر قدسی وحی بر بام خیال پیامبر", journal="پژوهش‌های فلسفی -کلامی", year="2014", volume="15", number="2", pages="5-22", abstract="وحی پیامبرانه از موضوعاتی است که دانشمندان با رویکردهای مختلف به تجزیه و تحلیل و داوری درباره آن پرداخته‌اند. در خصوص وحی و نبوت، به ویژه نبوت پیامبر اکرم (ص) و وحی قرآنی، دست‌کم سه گفتمان دیده می­شود: 1. گفتمان اسلامی، که وحی را کاملاً الاهی می­داند و در آن نقش بشر و عناصر بشری به صفر می­رسد؛ 2. گفتمان مسیحی، که آن را الاهی- بشری ارزیابی می­کند؛ 3. گفتمان سکولار، که آن را یک‌سر بشری دانسته، صرفاً با پارادیم­های اجتماعی و روان­شناختی ارزیابی می­کند. ویلیام مونتگمری وات، از الاهی­دانان مسیحی است که بیش از 60 سال در زمینه اسلام و سیره پیامبر (ص) به پژوهش و عرضه آثار پرداخته است. او با آشنایی‌ای که با هر سه گفتمان دارد به ارائه سامانه نوینی در تحلیل وحی و نبوت و نیز پیامبری حضرت محمد (ص) و شکل و محتوای وحی قرآنی پرداخته است. او، برخلاف اسلاف خود، نه تنها به رد نبوت پیامبر اسلام (ص) نپرداخته، بلکه قرآن را حاوی وحی الاهی می­داند. در این مقاله، ابتدا سامانه‌ای از آنچه وات در باب وحی گفته است ترسیم می‌کنیم. سپس به تحلیل و نقد آن می‌پردازیم. در مجموع، گفتمانی که وات در آن اصل وحی و نبوت و به تبع آن نبوت حضرت محمد (ص) را تحلیل می­کند، برآیند سه گفتمان مسیحی، سکولار و اسلامی ارزیابی می­شود.", issn="1735-9791", doi="10.22091/pfk.2013.11", url="https://pfk.qom.ac.ir/article_11.html" } @Article{عارفی2014, author="عارفی, سیمین", title="شکل‌گیری نظریه فلسفی تمایز وجود و ماهیت در جهان اسلام", journal="پژوهش‌های فلسفی -کلامی", year="2014", volume="15", number="2", pages="23-35", abstract="بحث درباره وجود و ماهیت و رابطه میان آنها از مباحث بنیادین فلسفه است. از جهات گوناگون می‌توان تصاویری از این رابطه را در قالب تمایز طبیعی، منطقی و فلسفی نشان داد. تمایز طبیعی در میان فیلسوفان گوینده‌ای نداشته و تمایزی که در فضای فلسفی یونان و در ارسطو در مباحث مربوط به «پرسش‌های علمی» و «فلسفه نخستین» دیده می‌شود، تمایزی منطقی است. ارسطو هرگز از مرز تمایز منطقی فراتر نرفته و نمی‌توانسته فراتر رود؛ چراکه در دیدگاه وی جهان بی‌آغاز است و آفریدگاری ندارد؛ هستی همیشه هست و عدم مطلق، مطلقاً نیست و مفهوم امکان - به معنای شکاف واقعی میان ماهیت و وجود- ناشناخته است. در مقابل، در فضای ادیان توحیدی، جهان و هر چه در آن هست مخلوق است و مخلوق یعنی آنچه علت «بودن‏» ‏خود را به همراه ندارد و وجودش را از خالق (خدا) دریافت می‌کند. چنین آموزه‌ای در جهان اسلام به پیدایش مفهوم فلسفی «امکان‏» ‏و دسته‌بندی دوقطبی موجودات به «واجب‌الوجود‏» ‏و «ممکن‌الوجود‏» ‏انجامید. مراد از تمایز فلسفی همین است که «وجود‏» ‏در ممکن‌الوجودها معلول علتی خارجی و خارج از ماهیت شیء است. به لحاظ تاریخی سرآغاز این نظریه به فلسفه کندی باز می‌گردد که در آن او با طرح نظریه «ابداع‏» ‏و توصیف علةالعلل به خالقیت، آموزه خلقت را جانشین نظریه یونانی «پیدایی عالم» کرد. فارابی هم نخستین کسی است که با تقسیم موجود به واجب و ممکن و تحلیل واقعیت ممکنات به وجود و ماهیت، مسئله تمایز فلسفی را مطرح کرد و ابن‌سینا آن را مبنای مابعدالطبیعه خود قرار داد و به استخراج لوازم فلسفی آن در حوزه‌های مختلف پرداخت. هدف از نگارش این مقاله نشان دادن سهمی است که کندی و فارابی با توجه به آثار موجودشان در پیدایش این نظریه داشته‌اند.", issn="1735-9791", doi="10.22091/pfk.2013.12", url="https://pfk.qom.ac.ir/article_12.html" } @Article{حقی2014, author="حقی, علی and واحد احمدیان, سوری", title="تجربه دینی و رابطه آن با تجربه عرفانی و وحی", journal="پژوهش‌های فلسفی -کلامی", year="2014", volume="15", number="2", pages="37-58", abstract="تجربه دینی یکی از موضوعاتی است که در کلام جدید و فلسفه دین و در فضای دین‌پژوهی جدید رشد پیدا کرده است. تجربه دینی در حیات مؤمنانه نقش ویژه‌ای دارد و گستره وسیعی را در بر می‌گیرد که شامل دعا، مناجات، استجابت دعا، شهودهای روحانی و ... می‌شود. تجربه عرفانی نیز که نسبت نزدیکی با تجربه دینی دارد، به زندگی اهل عرفان معنا می‌بخشد. در این تجربه شخص عارف به وحدت با حقیقت غایی می‌رسد و به مقامی دست پیدا می‌کند که وصف‌ناپذیر است. این وحدت مهم‌ترین عامل انفکاک میان تجربه دینی و تجربه عرفانی است. تجربه دینی متفاوت از تجربه عرفانی است و لزوماً هر تجربه دینی، تجربه عرفانی نیست. اما از آنجایی که هر دو از سنخ تجربه هستند در این مقاله به مقایسه هر دو پرداخته شده است. وحی نیز نوعی تجربه مخصوص پیامبر است که ویژگی‌هایی دارد که در دو نوع تجربه دیگر یافت نمی‌شود.", issn="1735-9791", doi="10.22091/pfk.2013.26", url="https://pfk.qom.ac.ir/article_26.html" } @Article{کلانتری2014, author="کلانتری, سید علی", title="در باب منطق مجاز بودن باور", journal="پژوهش‌های فلسفی -کلامی", year="2014", volume="15", number="2", pages="59-73", abstract="بنا بر نظریه هنجارینگی باور، مُقَوّمِ مفهومِ گرایش گزاره‌ای باور فهم این مطلب است که رابطه‌ای هنجارین میان عملِ ذهنی باور کردن و محتوای باور وجود دارد. مبحث نحوۀ صورت‌بندی رابطۀ هنجارینِ مذکور- که به طور خلاصه می‌توان آن را مبحث صورت‌بندی هنجارِ باور نیز نامید- بحثی است که به وفور در ادبیات فلسفی مربوطه بررسی شده است. در ادبیات فلسفیِ دو سه سال اخیر دو نحوه صورت‌بندی از هنجارِ باور مطرح شده است. نخست اینکه صدقِ یک گزاره شرط لازم برای مجاز بودن باور به آن گزاره است؛ دوم اینکه صدق یک گزاره شرط لازم و کافی برای مجاز بودن باور به آن گزاره است. در این مقاله- پس از شرحی مختصر از نظریه هنجارینگی باور و همچنین بررسی صورت‌بندی‌های قدیم‌ترِ هنجارِ باور- به نفع دیدگاه نخست و علیه دیدگاه دوم استدلال خواهم کرد.  ", issn="1735-9791", doi="10.22091/pfk.2013.27", url="https://pfk.qom.ac.ir/article_27.html" } @Article{اکرمی2014, author="اکرمی, موسی and آذری نژاد, آزاده", title="واقع‌گرایی تجربی یان هکینگ دربارۀ هستومندهای نظری", journal="پژوهش‌های فلسفی -کلامی", year="2014", volume="15", number="2", pages="75-96", abstract="منظور از هستومند‌های نظری آن دسته از هستومند‌های مشاهده‌ناپذیری است که برای تبیین پدیده‌های مشاهدتیِ توضیح‌ناپذیر در یک نظریه، مفروض گرفته می‌شوند. یکی از مهم‌ترین نکاتی که در بررسی این‌گونه هستومند‌ها همواره بحث‌برانگیز بوده و این مقاله نیز بر آن تأکید می‌ورزد شأن هستی‌شناختی آنهاست: آیا می‌توانیم به همۀ این هستومند‌ها باور داشته باشیم و بی چون و چرا واقعیت وجودی آنها را بپذیریم؟ آیا باید همۀ هستومند‌های نظری را به مثابۀ افسانه‌های برساختۀ ذهن دانشمندان کنار گذاشت و کوشید علمی جدید و بدون هیچ هستومند نظری پایه‌ریزی کرد؟ با توجه به نقش بسیار مهمی که برای این‌گونه از هستومندها در تبیین علمی رویداد‌ها قائلیم، مشاهده‌ناپذیر بودن آنها باعث به وجود آمدن حساسیت بسیار بالا و شکل‌گیری دیدگاه‌های متنوع و گاه متضاد دربارۀ این هستومند‌ها شده است. دو دیدگاه رویارو را واقع‌گرایی و پاد-واقع‌گرایی، با طیف‌بندی‌های گوناگون در میزان پای‌بندی به عناصر سازای هر دیدگاه، تشکیل می‌دهند. اگر هیچ یک از دو دیدگاه واقع‌گرایی و پاد-واقع‌گرایی در رادیکال‌ترین تجلی خود به گونه‌ای کامل پاسخ‌گوی پرسش از شأن هستی‌شناختی هستومندهای نظری نباشد، آنگاه باید در جست‌وجوی معیارهایی باشیم تا بتوانیم با کمک آنها هستومند‌های واقعی را از افسانه‌هایی که تنها ساخته و پرداخته ذهن هستند، جدا کنیم. هدف این مقاله بررسی مفهوم و جایگاه هستومند‌های نظری در علم، و تلاش برای دست‌یابی به معیاری درخور برای داوری دربارۀ واقعیت عینی آنها در چارچوب واقع‌گرایی تجربی یان هکینگ است. این مقاله می‌کوشد باور‌های بنیادین دیدگاه‌های مهم دربارۀ هستومند‌های نظری را بررسی کرده، با روشن‌سازی جایگاه آنها در علم بر موضع هکینگ تأکید کند.  ", issn="1735-9791", doi="10.22091/pfk.2013.45", url="https://pfk.qom.ac.ir/article_45.html" } @Article{شریففخر2014, author="شریف فخر, فاطمه", title="اتصال عقل به عقل فعال در اندیشه فلسفی ابن­ سینا", journal="پژوهش‌های فلسفی -کلامی", year="2014", volume="15", number="2", pages="97-120", abstract="ابن­ سینا فیلسوف بزرگ و تأثیرگذار اسلامی در اسلام و غرب است که نظریه اتصال عقل به عقل فعال او یکی از اجزای مهم اندیشه وی و مؤثر بر فلاسفه بعدی است. این نظریه یکی از دو دیدگا­ه مطرح در شناخت­شناسی است و در ساختار هستی­شناسی و جهان­بینی الاهی قرار می­گیرد. همچنین از مصادیقِ یکی از دو نگرشِ کلان، درباره رابطه (ایجابی یا سلبی) عالم و انسان با مبادی و جزء دسته ایجابی است که خودِ انسان را هم نادیده نمی­گیرد. این نوشتار، واکاوی چنین نظریه­ای را بر عهده دارد، با این پرسش که، اتصال چیست و عقل و عقل فعال چه وضعیتی دارند؟ بررسی دیدگاه فلسفی ابن­سینا نشان می­دهد که اتصال، توجه، روی آوردن، آمادگی کامل و دسترسی نفس به عقل فعال است همراه با پیمودن مسیر شناخت از حس تا عقل - که با عقل، به معنای خاص، متصل می‌شود- و آنگاه، به طور دفعی، «اشراق و افاضه صورت عقلی بالفعل» توسط عقل فعال و «دریافت و ارتسام به صورت عقلی یا شناخت عقلی» توسط عقل تحقق می­یابد. عقل، در این ارتباط، متحد با عقل فعال نمی‌شود.", issn="1735-9791", doi="10.22091/pfk.2013.46", url="https://pfk.qom.ac.ir/article_46.html" } @Article{روحیبرندق2014, author="روحی برندق, کاوس", title="بررسی تحلیلی معنای اسم در علوم اسلامی عقلی و نقلی", journal="پژوهش‌های فلسفی -کلامی", year="2014", volume="15", number="2", pages="121-140", abstract="اسماء و صفات الاهی، از مباحث بسیار پردامنه الاهیاتی است و واژه «اسم» و مشتقات آن از واژه‌های بسیار پرکاربرد در علوم اسلامی (اعم از علوم نقلی و عقلی) است. بحث از مفهوم «اسم خدا» نقش تعیین‌کننده‌ای در موضوع گزاره‌های مربوط به مباحث اسمای الاهی دارد. این مقاله، پس از بررسی معنای اسم خدا در علوم مختلف اسلامی، از جمله علم کلام، فلسفه و عرفان اسلامی، تفاوت این معانی را می‌کاود. افزون بر نتایج مختلف درباره ارتباط معانی اسم خدا در علوم مختلف اسلامی به این نتیجه می‌رسد که اصطلاح کلامی اسم خدا با اصطلاح حکمت متعالیه و عرفان اسلامی آن متفاوت است. در علم کلام مقصود از اسم خدا، لفظ مأخوذ از صفت و فعل است، اما در اصطلاح حکمت متعالیه و عرفان اسلامی اسم به عنوان یک امر عینی در برابر ذات، صفت و فعل الاهی کاربرد دارد.", issn="1735-9791", doi="10.22091/pfk.2013.47", url="https://pfk.qom.ac.ir/article_47.html" } @Article{اسفندیاری2014, author="اسفندیاری, سیمین", title="رویکردی تطبیقی به تکامل نفس صدرایی و تعالی وجودی یاسپرس در پرتو حرکت جوهری", journal="پژوهش‌های فلسفی -کلامی", year="2014", volume="15", number="2", pages="141-158", abstract="حقیقت انسان نزد ملاصدرا و یاسپرس حقیقتی سیال و همواره در حرکت و صیرورت است. مسئله این است که ملاصدرا و یاسپرس بر چه اساسی از پذیرفتن فصل ثابت و نامتغیر برای انسان ابا دارند؟ البته این نظر مشترک مبانی خاص و علل متفاوت دارد؛ بدین معنا که صدرا بر اساس حرکت جوهری و یاسپرس بر اساس امکان استقبالی و وجود آزادی در انسان به آن اصل رسیده‌اند. به علاوه، ملاصدرا و یاسپرس هر دو حقیقت انسان را نفس او می‌دانند. لکن نفسی که ملاصدرا آن را عین اضافه اشراقی به خداوند و از جنس وجود و عین تشخص می‌داند با اگزیستانس یاسپرس، که فاقد عناوین فوق است، تفاوت اساسی دارد. اگزیستانس یاسپرس در ارتباط تحقق می‌یابد و به غیر شناخته می‌شود. حال با توجه به اصالت وجود، که از مقدمات قطعی حرکت جوهری است، و اینکه در فلسفه صدرا حرکت و صیرورت در مقابل بودن و هستی نیست، بلکه حرکت و شدن خود نوعی هستی و بودن است، می‌توان گفت وجود حرکت جوهری نفس به معنای رسیدن به مرحله‌ای از وجود، یعنی واقعیت و متعلقات عینی نفسانی، است. اینجاست که با تطبیق و هم‌نگری دو سنت فلسفه اسلامی در شاخه حکمت متعالیه و فلسفه غرب در گرایش اگزیستانسیالیسم می‌توان هر چه بیشتر به اهمیت حرکت جوهری و نقش ضروی آن در تکامل انسان و تعالی او پی برد.", issn="1735-9791", doi="10.22091/pfk.2013.48", url="https://pfk.qom.ac.ir/article_48.html" }