نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی
نویسندگان
1 * دکتری دینپژوهی و مدرس دانشگاه فرهنگیان یزد (پردیش شهیدان پاکنژاد)
2 عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی تهران
چکیده
تازه های تحقیق
نتیجهگیری
هرچند اسلام و مسیحیّت هر دو از ادیان وحیانی بهشمار میروند، اما در ماهیت وحی با یکدیگر اختلافِ نظر اساسی دارند. اسلام معتقد است وحی الهی از طریق پیام[1]و در قالب الفاظ قرآن کریم بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده است و دیدگاه غالب بر این است که از طریق آیات قرآن میتوان به هدایت و رستگاری دست یافت، اما دیدگاه غالب در مسیحیّت این است که وحی الهی از طریق فعل خدا و تجسّد[2] او در قالب شخصعیسی صورت گرفته است. این دو نگاه متفاوت به وحی هر کدام مبتنی بر پیشفرضها و مستلزم مجموعهای از لوازماند که از مقایسه آنها با یکدیگر میتوان نتایج زیر را گرفت:
1. اثبات برخی پیشفرضهایی که دیدگاه مسیحیّت نسبت به وحی برآن استوار است، در مقایسه با اسلام به مراتب دشوارتر است. به عنوان نمونه، دیدگاه خاصِ مسیحیّت نسبت به ماهیت وحی، معلولِ انسانشناسیِ مبتنی بر گناه ذاتی و خداشناسیِ مبتنی بر تجسّد است. اثبات این دو باور با تکلّفات فراوانی مواجه است. اثبات اینکه قرآن کلام خداست به مراتب سادهتر از اثبات این است که عیسی تجسّد خداست.
2. مهمترین نکتهای که از مقایسه لوازم کلامی اسلام و مسیحیّت بهدست میآید این است که استنباط احکام کلّی، دستیابی به احکامی که در زندگی شخص عیسی پیش نیامده و همچنین دستیابی به حکمِ مسائل مستحدثه در مسیحیّت به دلیل اینکه بر شخص عیسی مبتنی است، در مقایسه با اسلام که مبتنی بر متن قرآن است، دشوارتر است.
3. این دو نگاه متفاوت به ماهیت وحی باعث شده است تا علومی مانند «مسیحشناسی» و همچنین هنرهایی مانند نگارگری و مجسمهسازی در مسیحت شکل بگیرد و از زمرۀ علوم و هنرهای مقدس نیز به شمار روند، در حالیکه معادل بحث «مسیحشناسی» در مسیحیّت بحث «توحید» در اسلام است. علم محمد شناسی یا پیامبرشناسی اصلاً در اسلام موضوعیت ندارد و هنرهایی چون مجسمهسازی در اسلام به دلیل حساسیت شدید نسبت به هر آن چه که بتوان آن را به نوعی بتپرستی تلقی کرد یا مشابه آن باشد، مردود دانسته شده است؛ به همین دلیل ساختن هر نوع مجسمه یا تندیسی از پیامبر را جایز نمیدانند.
4. وقتی که مظهر وحی الاهی در اسلام متن قرآن دانسته میشود، دینداری و ایمان به وحی بیشتر جنبۀ شناختی و نظری پیدا کرده و بر جنبۀ احساسی و تجربی آن غلبه پیدا میکند. ایمان شخصمؤمن در واقع، نوعی پذیرش عقلی مضمون وحی و واکنش نسبت به پیام معقولی است که از جانب خدا ابلاغ شده است، اما وقتی که مظهر وحی در مسیحیّت شخصعیسی دانسته میشود، دینداری و ایمان به وحی بیشتر جنبۀ تجربی و احساسی پیدا کرده و بر جنبۀ شناختی و نظری آن غلبه پیدا میکند. ایمان شخصمؤمن در واقع، نوعی تعهد دوجانبه بین مؤمن و شخص مسیح و نشان دادن واکنش نسبت به این تعهد خواهد بود؛ بهگونهای که در خفایای وجودی مؤمن ریشه دوانیده و افکار، گفتار و کردار او را تحت تأثیر قرار میدهد.
5 . وقتی که وحی از مقوله قول دانسته شود، میتوان آن را بهصورت متن مکتوب درآورد و چنانچه در طول تاریخ اصالت آن حفظ شود - مانند قرآن - یک منبع متفقٌعلیه و قابل اعتمادی در اختیار مؤمنان قرار میدهد که به هنگام اختلافات میتوانند به آن مراجعه کنند، اما اگر وحی را از مقوله تجسّد و شخصبدانیم، دیگر نمیتواند مانند متن تداوم تاریخی داشته باشد.
از مقایسه این دو دیگاه نسبت به «ماهیت وحی» میتوان اینگونه نتیجه گرفت که این دو دیدگاه، نسبت به یکدیگر هم نقاط قوتی دارند و هم نقاط ضعفی - البته، با ترجیحِ دینِ «متنمحور» - به همین دلیل هیچکدام از این دو نمیتوانند غرض از وحی الاهی را که همانا دینداری، هدایت و سعادت نوع بشر است، بهطور کامل برآورده سازند. هر دوی متن و شخص توأمان لازم هست. بهترین نمونهای که در آن متن و شخصجمع شده است، مذهب شیعه است که ضمن اینکه وحی را از مقوله قول و متن میداند (قرآن کریم)، معتقد به شخص پیامبر و امام معصوم به عنوان الگوی کاملی از متن و مفسّر واقعیِ آن نیز هست.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The difference in Islam and Christianity's views in regards to the essence of revelation and prophets is the cause of a clear distinction between these two revealed religions. In Islamic sources, revelation is from the category of speech and word and Islamic theologians believe that God speaks to man in order to have a «connection with him» and shows Himself through a language that is understandable to man; but prevailing Christianity considers «revelation» to be of the category of action and of being an event and believes that God becomes embodied in a human form in order to have a «connection with man». The core of Divine revelation in Islam is the Quran whereas in Christianity it is the person of Jesus. Based on these two different views in regards to revelation, we will call Islam a «text-centered» religion and Christianity a «person-centered» one. The question that is raised here is whether these two different views concerning revelation – from strength of argument perspective – are on the same level. In order to answer this question it is necessary to first study the premises of each view, then to compare the degree of their reasonability and finally, it is necessary to evaluate the requisites of each view in different domains like theology, type of religiosity and the sciences that are formed around each one.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله