بررسی ارتباط علم (نظر) و عمل در حکمت اشراق سهروردی بر اساس مدل فلسفه به مثابه روش زندگی پی‌یر آدو

نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری فلسفه تطبیقی‌‌، واحد علوم و تحقیقات‌‌ دانشگاه آزاد اسلامی‌‌، تهران

2 دانشیار گروه فلسفه دین دانشگاه تهران

چکیده

پی‌‌یر آدو (1922-2010م) فیلسوفِ فرانسوی معاصر‌‌، با ارائه مدلِ فلسفه به مثابه روشِ زندگی که حاصل سال‌ها پژوهش او در زمینۀ فلسفۀ باستان است‌‌، پویایی و حیاتِ حقیقی فلسفه را در زندگیِ روزمرۀ فیلسوف نشان می‌دهد. در این مقاله با استفاده از این مدلِ فلسفی(فلسفه به مثابه روشِ زندگی) به بررسی رابطۀ علم (نظر) و عمل در حکمتِ اشراق خواهیم پرداخت. یکی از عناصر مهم در این مدلِ، گفتارِ فلسفی است. ارزشِ گفتار (فلسفۀ نظری) در مکاتبِ فلسفی‌‌، از نظرِ آدو در خدمتی است که به بهبودِ کیفیت زندگی و عملکرد و رفتارِ انسان می‌کند. سهروردی نیز به اهمیت حکمتِ نظری(بحثی) به عنوان مقدمه و راهنما در برگزیدن شیوۀ زندگی اشراقی تأکید می‌کند. به همین دلیل در این مقاله ابتدا به بررسی جایگاهِ گفتار (نظریه‌های فلسفی) در مکاتبِ فلسفیِ دورانِ باستان - با استفاده از مدلِ فلسفه به مثابه روشِ زندگی - می‌پردازیم تا تصویری واضح از ارتباط میانِ گفتار (نظر) و عمل در مکاتبِ فلسفی ارائه دهیم و در نهایت‌‌، بتوانیم دیدگاه آدو را نسبت به ارتباطِ میان گفتار (نظر) و عمل نشان دهیم. در پایان به بررسی اهمیتِ گفتار (نظر- حکمت بحثی) در حکمتِ اشراق سهروردی و کاربردِ آن - به عنوان مقدمه‌ای ضروری برای ورود و انتخاب ِزندگیِ اشراقی و هدایت سالکِ اشراقی در مسیر زندگی و درکِ حکمتِ عملی و کسبِ آن - خواهیم پرداخت.
 

تازه های تحقیق

نتیجه‌گیری

حکمتِ اشراقِ سهروردی آمیزه‌ای از حکمتِ ایران و یونانِ باستان و ارائه‌دهندۀ شیوه و روشِ پیوند با عالمِ انوار و مشاهدۀ حقایقِ آن عالم است. این مکتب روشی جامع در جهتِ تربیتِ عقلِ استدلالی و تزکیۀ باطن ارائه می‌دهد (لیمن و نصر‌‌، 1386‌‌، ج2‌‌، ص175-174).

سهروردی - در حکمتِ الاشراق -  حکمت را «فقه انوار» می‌نامد (سهروردی‌‌، 1375‌‌، ج2‌‌، ص162-163). بنابر این، دست‌یابی به حکمت از آن نظر که ماهیتی مجرّد و شهودی دارد‌‌، نیازمند مجاهده و تلاشی مستمر و عملی است.

به طور‌کلی از نظر سهروردی‌‌، حکمتِ نظری (استدلالی) مقدم بر حکمتِ عملی است‌‌، لیکن غایتِ حکمت نظری‌‌، کمک به تحققِ حکمتِ عملی است و اساساً اگر حکمتِ نظری به عمل منتهی نشود‌‌، بی‌فایده و عبث است. بر این اساس، حکمتِ نظری (فلسفۀ استدلالی) مقدمه‌ای لازم، اما ناکافی برای ورود به حکمتِ اشراق است. او در رسالۀ المشارع به صراحت به تقدمِ حکمتِ نظری (فلسفۀ استدلالی) بر حکمتِ عملی اشاره کرده و می‌گوید:

وقتی شخصی فلسفۀ استدلالی را خوب فهمید و علمِ او در آن راسخ شد‌‌، آنگاه می‌تواند ریاضت‌های زاهدانه را آغاز کند و پا به عرصۀ حکمت بگذارد‌‌، تا برخی از مبادی حکمتِ اشراق را به عیان ببیند (سهروردی‌‌، 1380‌‌، ج1‌‌، ص194-195).

سهروردی بخشِ نخست از مهم‌ترین کتاب‌اش یعنی حکمتُ الاشراق را به بیان اصولِ منطق و فلسفۀ نظری اختصاص داده‌‌، همین مطلب حاکی از اهمیت و جایگاه مهم حکمتِ نظری (فلسفۀ نظری) در حکمتِ اشراق است.

بنابر این و بر مبنای مدلِ «فلسفه به مثابه روشِ زندگی»‌‌، حکمتِ اشراق را می‌توان حکمتی پیوسته با عمل در جریانِ زندگی دانست‌‌، آن‌ چنان که حتی حکمتِ نظری (فلسفۀ نظری) در این مکتب تنها در سایۀ انجام ریاضت‌‌، معنایِ حقیقی خود را باز می‌یابد. چنانکه سهروردی در تعریفِ حکمت می‌گوید:

نورِ افاضه شده از عقلانیت و مجرّداتِ عقلی بر نفسِ ناطقه که به توسطِ کثرتِ ریاضات و مجاهدات و اشتغال در امور روحانی حاصل می‌شود و این همان حکمت است (همان‌‌، ج2‌‌، ص276).

بنابر این، از نظر سهروردی‌‌، عقلِ نظری و فلسفۀ استدلالی در حکمتِ اشراق تنها در پرتوی انجام ِریاضات و تلاشِ عملی معنا می‌یابد.

در مکتبِ اِشراق‌‌، حکمتِ بحثی (فلسفۀ نظری) و حکمتِ عملی را می‌توان دو قطبِ یک فعالیتِ فلسفی دانست که در هماهنگی و پیوستگی با یک‌دیگر سالکِ اشراقی را برای اتصال به عالمِ انوار هدایت می‌کنند. به همین دلیل‌‌، درکِ حقیقتِ مکتبِ اشراق‌‌، تنها به‌واسطۀ همراهی تلاش عملی و دانشِ نظری (فلسفۀ نظری) است که میسّر می‌شود.

بنابراین، در مطالعۀ مکتبِ اشراق‌‌، ضروری است‌‌، مخاطب اولاً: طالب و خواستار حکمتِ اشراق باشد و  ثانیاً رفتار و زندگی خویش را با آن چه به صورتِ نظری ارائه شده‌‌، منطبق سازد. با عملی شدنِ این دو شرط‌‌، مخاطب می‌تواند بهترین بهره را از کتب و رسائلِ سهروردی ببرد. در نتیجه، می‌توان گفت که گفتارِ فلسفی (نظریات فلسفی) در مکتبِ اشراق‌‌، امکانِ تجربۀ نوعِ دیگری از زندگی (زندگیِ معنوی) ورایِ زندگیِ مادّی را فراهم می‌سازد.

از نظرِ سهروردی‌‌، حقیقت امری واحد است و انسان با توجه به مرتبۀ روحی و معنوی خود با آن مرتبط شده و در نتیجه، سطوحِ مختلفِ معرفت شکل می‌یابد: «حقیقت یک آفتاب است که متکثر و متعدد می‌شود‌‌، به تعدد مظاهر از دریچه‌ها و روزنه‌ها و شکاف‌ها که شهر یکیست و خانه‌ها بسیار و راه‌ها بی‌شمار» (شهرزوری 1365‌‌، ص466).

بر اساسِ مدلِ «فلسفه به مثابه روشِ زندگی»‌‌، هدفِ سهروردیاز ارائۀ مکتبِ اشراق‌‌، تأسیسِ یک نظام و سیستمِ فلسفی و نظریِ محض نبوده است‌، ‌‌بلکه او به‌دنبالِ انجامِ رسالت و وظیفۀ پیامبرگونه و فیلسوفانه‌اش بود تا به این طریق آن چه را که خود در اثرِ مجاهده و انجامِ ریاضت‌های روحی‌‌، فکری و جسمانی‌‌، مشاهده کرد، به دیگران عرضه کند‌‌ تا طالبان و مشتاقانِ حقیقت را از بیراهه‌های تعصب و انجمادِ فکری و ذهنی برحذر دارد.

سهروردی معتقد است در بُرهه‌ای از تاریخ به سر می‌برد که در اثرِ بی‌توجهی به حقیقتِ روح و قدرت مافوق مادّی و شگفت‌انگیز آن در کشف و رؤیتِ حقیقت‌‌، درهای آسمان به روی زمینیان بسته شده و در نتیجه‌‌، انسان‌ها از مشاهدۀ حقیقت عاجز مانده‌اند (سهروردی‌‌، 1375‌‌، ج1‌‌، ص505)، اما او با احیایِ مجددِ حکمت و یادآوریِ انسان‌های طالبِ حقیقت به قدرت روحی و معنوی خویش و ارائۀ روش هایی عملی برای بارور کردنِ این قدرتِ بی‌نظیر‌‌، نقشی ویژه در تعالی روحی و معنوی انسان‌ها داشته است. این مطلب منطبق با مدلِ «فلسفه به مثابه روشِ زندگی» نشان‌دهندۀ عمقِ آگاهی سهروردی به وظیفۀ باستانی فیلسوف در هدایتِ انسان‌ها و ارائۀ روشی در زندگی برای تجربۀ زندگی توأم با آرامش روحی و روانی بوده است.

غایتِ حکمتِ اشراق‌‌، گذر از دنیا برای رسیدن به حیاتِ حقیقی در عالمِ انوار است و از نظرِ سهروردی‌‌، انسان «هستی» را در پرتویِ حقیقت نورالأنوار اِدراک می‌کند. در نتیجه‌‌، او غفلت از هستی را حاصلِ جدایی تفکر و هستی از یک‌دیگر می‌داند و تنها راه بازگشت به هستی را‌‌، کشف و درکِ حقیقت نورالأنوار معرفی می‌کند. حقیقتِ هستی از نظرِ او‌‌، در عالمِ انوار قابلِ دست‌یابی است و لازمۀ رسیدن به آن‌‌، تغییر در نحوۀ بودن است. نحوۀ بودن انسان با تفکر و تعمق صحیح که حاصلِ ریاضت نفسانی و جسمانی است، تغییر می‌کند و تعالی می‌یابد و انسان را آمادۀ حضور در عالمِ مافوق ماده می‌گرداند.

بنابراین، بر مبنای مدلِ «فلسفه به مثابه روشِ زندگی» و با توجه به قرائن و شواهد موجود‌‌، می‌توان به یقین مدعی شد که سهروردی هیچ‌گاه بدنبالِ تأسیسِ یک سیستمِ فلسفی و نظری محض نبوده‌، ‌‌بلکه هدف او از حکمت بحثی (نظریات فلسفی)‌‌، ارائۀ روشی عملی برای کمک به تعالی و ارتقاء سطحِ آگاهی انسان‌ها به منظورِ تجربۀ نوع دیگری از زندگی (زندگی در عالمِ ملکوت) بوده که از نظرِ او‌‌، تنها منبعِ آرامشِ حقیقیِ روح و روان است‌‌.

 

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

A Review of the Relationship between Knowledge (theory) and Practice in Sohrevardi's Illuminationist Philosophy, based on Pierre Hadot's model of Philosophy as a Way of Life

نویسندگان [English]

  • Zahra Rastakhiz Qhasroldashti 1
  • Amir Abbas Alizamani 2
1 PhD student of comparative philosophy, Islamic Azad University, Science and Research Branch, Tehran, (Corresponding Author) | ghasroaldashti@gmail.com
2 Corresponding author, associate professor of department of philosophy of religion, University of Tehran
چکیده [English]

Pierre Hadot (1922-2010), a contemporary French philosopher, illustrated the dynamics and essence of philosophy in a philosopher's everyday life by offering the model of philosophy as a way of life, which was the result of many years of research on ancient philosophy. Using this philosophical model (philosophy as a way of life), the present paper studies the relationship between knowledge (theory) and practice in Illuminationist Philosophy. Philosophical discourse is one of the important components of this model. According to Hadot, the value of discourse (theoretical philosophy) in philosophical schools lies in the service it provides to improve the quality of life and man's function and behaviour. Sohrevardi also puts emphasis on the importance of theoretical (discussive) philosophy as the prelude and guide in choosing the Illuminationist way of life. Thus, the paper first studies the status of discourse (philosophical theories) in ancient philosophical schools to provide a clear picture of the relationship between discourse (theory) and practice in philosophical schools  using the model of philosophy as a way of life, and then addresses Hodot's view about this relationship. Finally, it studies the importance of discourse (theory - -discussive philosophy) in Sohrevardi's Illuminationist Philosophy and its application as a necessary prelude to enter into and choose an illuminationist life; to lead the Illuminationist wayfarer in the way of life; and to understand and acquire practical reason.
 
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Pierre Hadot
  • philosophy as a way of life
  • ancient philosophy
  • Illuminationist Philosophy
  • philosophical discourse
  • theory
  • practice
-   ابراهیمی دینانی، غلامحسین. (1393). شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی، تهران:انتشارات حکمت.
-   احمد بن الهروی‌‌، محمد شریف نظام‌الدین. (1358). انواریه (ترجمه و شرح حکمت الاشراق سهروردی). تهران: انتشارات امیر کبیر.
-   ارسطو‌‌. (1377)‌‌. متافیزیک(مابعدالطبیعه)‌‌. ترجمه: محمد حسن لطفی‌‌. تهران: طرح نو.
-      افلاطون‌‌. (1346) .تقوی(منون)‌‌. ترجمه: دکتر کاویانی و محمد حسن لطفی‌‌، تهران: مکتب فلسفی جمعیت مبارز.
-   افلاطون. (1353). جمهوری. ترجمه: رضا کاویانی و محمد حسن لطفی. تهران: خوشه.
-   افلاطون. (1366). دوره آثار‌‌. ( ج3)‌. ترجمه: محمد حسن لطفی و رضا کاویانی. تهران: انتشارات خوارزمی.
-   افلاطون. (1393). ضیافت‌‌. ترجمه: محمد ابراهیم امینی فرد. تهران: جامی.
-   بویلستون‌‌، نیکلاس. (1390)‌‌. نظریه تجرس نفس و جایگاه آن در فلسفه افضل‌الدین کاشانی (در پرتو الگوی فلسفه به مثابه مشی زندگی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد‌‌، دانشگاه تهران.
-   خالد غفاری‌‌، سید محمد‌‌. (1380)‌‌. فرهنگ اصطلاحات آثار شیخ اشراق. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
-   سهروردی. شهاب‌الدین. (1358)‌‌. انواریه (ترجمه و شرح حکمه الاشراق)‌‌. ترجمه: محمد شریف نظام‌الدین احمد بن الهروی‌‌. تهران: انتشارات امیر کبیر.
-   سهروردی‌‌، شهاب‌الدین. (1380)‌‌. مجموعه مصنفات شیخ اشراق(ج1، 2 و۴)‌‌. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
-   سهروردی‌‌، شهاب‌الدین. (1375)‌‌. مجموعه مصنفات شیخ اشراق (ج1-۴)‌‌. تصحیح و مقدمه: هانری کربن و سید حسین نصر و نجفقلی حبیبی‌‌. تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
-   شهاب‌الدین‌‌، سهروردی. (1391). شرح حکمت الاشراق سهروردی. ترجمه: محمد خواجوی‌‌، تهران: مولی.
-   الشهرزوری‌‌، شمس‌الدین. (1365)‌‌. نزهه الأرواح و روضه الأفراح (تاریخ الحکماء)‌‌. ترجمه: مقصود علی تبریزی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
-   الشهرزوری‌‌، شمس‌الدین. (1372)‌‌. شرح حکمت الاشراق (الشهرزوری)‌‌. مقدمه و تصحیح: حسین ضیائی تربتی. تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
-   شیرازی‌‌، قطب‌الدین. (1383)‌‌. شرح حکمت الاشراق‌‌. به اهتمام: عبداللّه‌ نورانی و مهدی محقق‌‌. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
-   فروغی، محمد علی. (1316). حکمت سقراط‌‌. تهران: فرهنگ ایران.
-   فلوطین‌‌. (1366). دوره آثار. (ج1) .  ترجمه: محمد حسن لطفی. تهران: انتشارات خوارزمی.
-   کاپلستون‌‌، چارلز‌‌، (1388)‌‌. تاریخ فلسفه. (ج1). ترجمه: سید جلال‌الدین مجتبوی. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
-   کربن‌‌، هانری. (1393)‌‌. روابط حکمت اشراق و فلسفه ایران باستان‌‌، ترجمه: احمد فردید و عبدالمجید گلشن. تهران: مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران.
-   لیمون‌‌، الیور. نصر‌‌، حسین. (1386)‌‌. تاریخ فلسفه اسلامی. (ج2). ترجمه: جمعی از مترجمان‌‌. تهران: حکمت.
-   محمد‌خانی‌‌، علی اصغر‌‌ و سید عرب‌‌، حسن‌‌. (1386). نامه سهروردی (مجموعه مقالات)‌‌. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
 
 
-   Hadot, P., )2002). What is Ancient Philosophy. Cambridge, The Belknap press of Harvard University Press.
-   Hadot, P., )2011). The Present alone is Our Happiness, Second Edition, trans: Marc Djaballah and Michael Chase,Callifornia. Standard University Press. Stanford.
-   Hadot, P.,) 1995(. Philosophy as a way of life. Trans., Michael Chase.Wiley-Blackwell.
-   Vlastos, G., )1971). The Philosophy of Socrates (A Collection of Critical Essay). New York. Library of Congress.
CAPTCHA Image