نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
چکیده
تازه های تحقیق
نتیجهگیری
یافتههای تحقیق نشان میدهد که دستهای از محققان، با استناد به ادلهای همچون عینیت یا توقف اعتقاد بر یقین، انصراف ادلۀ استصحاب از أعمال جوانحی و نیز اِلزام شرعی به کسب یقین وجدانی نسبت به اعتقادیات، امکان جریان استصحاب در امور اعتقادی را بهطور مطلق، منکر شدهاند. در مقابل، گروه دیگری از اندیشمندان شیعه، چنین باور دارند که در امور اعتقادی مبتنی بر معرفت یقینی، همچون اعتقاد به وجود خدا و معاد، تنها استصحاب حکمی و در امور اعتقادی مبتنی بر صرف اِلتزام و پایبندی قلبی، مانند خصوصیات تفصیلی سؤال قبر و حشر در قیامت، استصحاب موضوعی و حکمی، هر دو، قابل جریان است. بدین نحو که در امور اعتقادی، چنانچه متعلَق شک، بقای حکم تحصیل اعتقاد به یک چیز، باشد تردیدی در امکان جریان استصحاب در آن و حکم به بقای آن و لزوم اطاعت از آن، نیست و از آن به «استصحاب حکمی»، تعبیر میشود، اما اگر در بقای خودِ متعلَق اعتقاد و موضوع آن، شک شود، دو صورت دارد:
الف) چنانچه از اموری باشد که صِرف باور قلبی به مستصحب، کفایت میکند در آن صورت، استصحاب، جاری بوده و میتواند محققسازِ موضوع حکم وجوب اعتقاد، بشود.
ب) اگر از اموری باشد که تحصیل خصوص یقین و قطع، در آن ملاک باشد، امکان جریان استصحاب وجود ندارد.
اما آنچه به نظر، درست میرسد این است که در اصلِ امکان جریان استصحاب در امور اعتقادی، نباید تردید داشت؛ چرا که مقتضی، یعنی تمامیت ارکان استصحاب - اعم از یقین سابق، شک لاحق و ترتب اثر عملی بر ابقای ما کان - در آن موجود بوده و مانع نیز مفقود است. تنها مانعی که مطرح میشود این است که آنچه در عقاید و امور اعتقادی، رخ میدهد، التزام قلبی است و چنین چیزی اثر عملی به حساب نمیآید. در پاسخ به این اِشکال هم میتوان گفت که اثر عملی، مختص عمل جوارح نبوده، بلکه اعمال جوانحی را نیز در برمیگیرد؛ چرا که اثر عملی هر چیزی، نسبت به ماهیت آن، متفاوت بوده و برحسب خود آن چیز، سنجیده میشود. در تحلیل جزئی مسئله نیز باید گفت که اعتقاد، یک امر وجدانی است و در نتیجه، شک در نفس اعتقاد و اینکه فرد تردید داشته باشد که آیا نسبت به فلان چیز، باز هم اعتقاد دارد یا نه، با مراجعه به وجدان، بقا یا زوال آن احراز میشود و اِعمال راهکار دیگری همچون استصحاب و ابقای تعبّدی ما کان، در چنین مواردی، کاملاً بیمعناست. در رابطه با احکام اعتقادی نیز چون هیچیک از احکام اعتقادیِ اثباتشده و موجود در شریعتِ اسلام، دارای غایت زمانی نیستند تا بتوان در زوال آنها تردید کرد، جریان استصحاب در چنین مواردی، فاقد امکان وقوعی است؛ هرچند فقط در حد تصور و در قالب یک احتمال عقلی، میتوان امکان عقلی برای آن قائل شد، اما معتقَدات مثل مسئلۀ خلافت امیرالمؤمنین (ع) و ولایت امری ایشان بر آحاد مسلمین یا مسئلۀ حبط و تکفیر أعمال، که فاقد ویژگی بقای ذاتی و دائمی بوده و بقا یا زوال آن میتواند متعلَق شک قرار بگیرد، قطعاً میتواند مجرای استصحاب قرار بگیرد و جریان این اصل در چنین مواردی، هم امکان عقلی دارد و هم امکان وقوعی.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
In belief-related matters, because the necessity, i. e. all the pillars of the Principle of Presumption are present and there are no obstacles, there is no uncertainty regarding the principle feasibility of applying presumption concerning them; rather the absoluteness of its arguments also include actions of the heart. Regardless, some have negated the feasibility of applying presumption in belief-related issues by relying on proofs such as objectivity, or the reliability of belief on certitude, the inapplicability of the arguments for presumption on actions of the heart and also the legal necessity of attaining conscientious certainty regarding beliefs. In contrast, there are others who – while dividing belief-related issues into two types of those that require conscientious certitude and those that simply need commitment of the heart – believe that in the beliefs of the second type both thematic and edictive presumption applies but in case of the first type of beliefs only edictive presumption applies. The present research shows that because belief is a conscientious issue, doubt is belief itself is relieved by referring to the conscience and the application of presumption in belief itself is completely meaningless. There is also no possibility for the occurrence of doubt in the remaining and application of presumption in the belief-related rules in the subjective aspect because none of these types of rules have a temporal goal. But the application of the Principle of Presumption is both rationally as well as imminently possible in regards to beliefs, i. e. belief-related topics and issues.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله