نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی
نویسنده
دانشیار فلسفه در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
چکیده
تازه های تحقیق
تفسیر توماس اکوئینی از این داستان، تفسیری کلامی و فلسفی و تا حدودی عرفانی و مبتنیبر فلسفه ارسطو است که قائل به تفوّقنظر بر عمل است. این رأی بر اذهان متفکّران دومینیکی که عمدتا در این مسأله ارسطویی میاندیشیدند، غلبه داشت. با این همه توماس اکوئینی به سائقه مسیحیبودن، کاملاً ارسطویی نمیاندیشید و موضعی پیچیدهتر از ارسطو داشت، که او را به یک متکلّم کامل مسیحی نزدیک میکند. او "نظر" به نزد ارسطو را بهگونهای تفسیر میکند که مرحله مقدّماتی "نظر" مسیحی شود.
توماس اکوئینی نظر ارسطویی را معرفتی حاصل از تأمّلات نظری (cognitio specularis) میداند و آن را از "نظر" بهمعنای مسیحی که شهود صرف (intuitus simplex) است، جدا میکند. نظر مسیحی، مفهومی نیست؛ چرا که توأم با شور و بهجت است، ولی نظر ارسطویی، تأمّلات مفهومی نظری در جستجوی حقیقت است.
درواقع توماس اکوئینی میخواهد نشان دهد که تأمّلات نظری ارسطویی در مقابل عمل است، ولی نظر به معنای مسیحی که مقدّمهاش تأمّلات نظری است بر این تقابل فایق میآید. از اینرو وی درحالیکه حیات نظری را فینفسه بالاتر ازحیات عملی میدانست، بر آن بود که در این حیات زمینی، چون حیات نظری بهرؤیت بیواسطه وجود خدا نمیرسد وفقط در ملکوت، نیکان به آن خواهند رسید، لذا حیات جامع نظر و عمل را ترجیح میدهد. کسی که اهل هر دوحیات است تنها به مشاهده و نظر نمیپردازد، بلکه در کارهای خیر نیز سهیم میشود.
بعدها همین موضع را عارف شهیر دومینیکی، مایستر اکهارت، به تفسیر کاملاً غیرمرسوم کشاند Caputo, John, 1986, p.137) ) و آن اینکه اگر در زندگی زمینی حیات جامع بهتر است، پس مرتاه که مظهر حیات عملی است بر مریم مزیّت دارد و این برخلاف قول عیسی در این داستان بود. 1986 pp.338-345) Meister Eckhart)
نکته دومی که توماس اکوئینی را از ارسطو جدا میکند این است که توماس اکوئینی به سابقه پیروی از ارسطو معتقد بود که منشاٌ همه معرفت انسانی، حواسّ جسمانی است و در مورد حقایق عالیه الهی نیز فقط باید از طریق ایمان آنها را پذیرفت. با این حال او مجبور شد که بهواسطه اعتمادش به کتاب مقدّس، استثنایی بر این قاعده بپذیرد و آن درخصوص امکان رؤیت عرفانی است که لااقل در مورد پولس قدّیس رخ داد؛ James, 2003,p.87) Custinger) چنانکه گفت به آسمان برده شد و سخنان ناگفتنی شنید،درحالیکه نمیداند در جسم بود یا بیرون از جسم. در واقع وی در اینجا میان فلسفه و عرفان جمع کرد.
تفسیر صاحب کتاب ابر ندانستن تفسیری عرفانی است که مبتنیبر مدارج سلوک است. در این تفسیر مرتاه در مرتبه اوّل و مقام "نیک" و مظهر سالک مجذوب است که سلوک و مجاهده شخصی او مقدّم بر جذبه الهی و لذا اهل حیات عملی است. مریم نیز مظهر مجذوب سالک و مقام "نیکتر" است یعنی کسیکه ابتدا جذبات و الطاف الهی او را کشانده است و سپس در مقام مجاهده برمیآید. به قول مؤلّف، این دو، یعنی سلوک و جذبه، باید در تعادل باشد همچنانکه مرتاه و مریم خواهر یکدیگر و از هم جداناپذیر بودند. ولی کمال در مرتبه سوم است که بهتعبیر حضرت عیسی "نیکترین" است. این مرتبه، مرتبه ورود در ابر ندانستن است که عنوان این کتاب است.
منظـور از ابر ندانستن آن ابر حیرتـی است که تاریکی الهیاش مانع از آن میشود که همه انواع علمها و دانستنیهای بحثی و درسی دیگر، از خود روشنایی داشته باشد.(17) در سنّت عرفانی قرون وسطی، عارف در این تاریکی الاهی جهل، به لقای خداوند میرسد. و از آن جهت که این لقاء ورای هرگونه ادراک و تجربه است، برخلاف مباحث جدید در عرفان مسیحی است که تجربه عرفانی(18) را دائر مدار عرفان میدانند.(19) البتّه این جهل، جهلی حاصل خامی و سادهدلی نیست(20) بلکه جهلی است اکتسابی که پس از علم و ادراک است.(21) از جنبه دیگر میتوان گفت که این نحو تفسیر عرفانی، در قلمرو همان رای مشهور توماس اکوئینی است که در حیات دنیوی، فهم ما به خدا نمیرسد ولی به وصال او ــ بهعنوان موجودی مجهول بر ما ـ میرسیم.
به این ترتیب در کتاب ابر ندانستن، تکیه بر جمع این دو حیات ـ یعنی عمل و نظری که مقرون به آن میباشد ـ است ولی باید کوشید تا به کمال نظر، یعنی مقام ابر ندانستن رسید. از اینرو صاحب کتاب، به اهل حیات عملی نصیحت میکند که چون واقف به کمال نظر نیستند، اهل آن را شماتت نکنند. با مقایسه این دو تفسیر با اینکه یکی کلامی و فلسفی و دیگری عرفانی است، تفاوت کلّی میان نظر و عمل دیده نمیشود. اصولاً تاریخ تفکّر مسیحی در قرون وسطی، به یک معنا تاریخ جداشدن نظر و عمل است. به همین دلیل هرچه به جلوتر میرویم، از وحدت نظر و عمل در شخص عیسی مسیح و سپس ایّام رسولان تا زمان توماس اکوئینی این تفرقه بیشتر میشود.
در تفسیر عرفانی ابر ندانستن، شاهد سیر و سلوکی معنوی هستیم که به نظر و مشاهده خداوند میرسد و در آن اتّحاد نظر و عمل قوی است. از این حیث مشابهت با سیر دیالکتیکی افلاطون دارد، ولی در آرای توماس اکوئینی شاهد الهیاتی هستیم که اینک به دو قسم الهیات عقلی (natural theology) و الهیات مُنْزَل (revealed theology) تقسیم شده است. الهیاتی که دیگر مبتنیبر یک سیر معنوی نیست و جنبه عقلانی آن شدّت یافته است، از اینرو امکان جدایی نظر و عمل را در تفکّر مسیحی بیشتر فراهم میآورد. از اینرو توماس اکوئینی نظر را حاصل قوّه عاقله و همچنین عطیه روحالقدس میداند لذا قائل به نظر عقلی (natural contemplation) نیز میباشد. با این حال با ملاحظه این دو تفسیر میتوان دید که این تفرقه آنچنان که در تفکّر مدرن دیده میشود هرگز در آن دوره نبوده است.
اصولاً معنای نظر و عمل در دوره مدرن نسبت به قرون وسطی تفاوت کلّی یافته است و از لوازم همین تغییر در معنا، جداشدن بیش از حد این دو است. یکی از اوصاف تفکّر مدرن تأکید بر عمل در مقابل نظر است(22) و فیلسوفان مدرن در این باب معمولاً اصحاب مدرسی را مقصّر دانستهاند.(23)
در قرون وسطی، مراد از "عمل" رسیدن به خدا است از طریق خدمتکردن به همسایه؛ آنچنانکه در کلام عیسی مسیح محبّت به همسایه به عنوان رکن دوم تعالیم مسیحیّت معرّفی شده است. از اینرو کسیکه اهل زندگی عملی است چنان نیست که فارغ از نظر است و به خدا توجّهی ندارد، بلکه خدا را همواره و در همهجا در آن عملی که به داعیه عشق خدا انجام میدهد، مییابد. از اینرو عمل به معنایی که در تفکّر مدرن گفته میشود برای متفکّران آن دوره معنایی ندارد.
تفسیر مذکور برمیآید، اهل حیات نظری هیچگاه فارغ از عمل بهمعنای دینی آن نبودهاند و اهل حیات عملی هم نمیبایست از "نظر" غافل باشند.(24) معنای نظر نیز آنچنان تغییر یافته که به حدّ نظریه (theory)در علوم نازل گشته است. بدیهی است که نتوان میان "نظریه" در علوم و "عمل" ارتباط وثیقی یافت.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Contemplation and action is among important questions which can be traced back to the Greek era. First in Greek period and then in Medieval times, the question propounded under the topic of ‘theoretical life’ and ‘practical life’. Christian thinkers usually explain the topic by referring to a story in Luke 10:38-42 about two sisters, Mary and Martha, who are considered as the symbols of contemplation and action. This writing is going firstly to present Thomas Aquinas’s theological-philosophical explication, and then to explain the mystical account appeared in The Cloud of Unknowing, and finally to compare in brief the discussion continued in the Middle Ages and the Modern times.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله