نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی
نویسنده
استادیار داشگاه رازی ، کرمانشاه .
چکیده
تازه های تحقیق
- بر اساس دیدگاه «سوبژکتیویستی» انسان، محوریت تام برای تمام عالم است و هر شئ معنای خود را از انسان میگیرد؛ یعنی عالم قائم و وابسته به انسان و اصلاً اثر انسان لحاظ میشود.
- بنا بر سوبژکتیویسم دکارتی، انسان خودبنیاد فقط برای تأسیس نظام معرفتشناسی خود به خدا محتاج است؛ لذا خدا یک اصل فلسفی برای تضمین معقولیت نظام علمی و فلسفی اوست.
- از آنجایی که انسان دکارتی قادر به حفظ و استمرار نظام جهان نیست، دکارت خدا را علت موجده و مبقیه خویش نیز میداند؛ یعنی خدای دکارت، خالق به معنای محرک این جهان و مسئول خلق و استمرار قوانین آن است.
- انسان دکارتی چون به نحو مکانیکی تبیین میشود، در چنین نظامی انسان صرفاً ماشینی است واجد روح که میاندیشد. بدینسان انسان همچون یک پدیدۀ طبیعی و صرفاً مصنوع و مخلوق خدا، بدون اینکه هیچگونه ارتباط دیگری فراتر از جهان طبیعی با خدا لحاظ میشود. لذا بر اساس «سوبژکتیویسم» دکارت، نسبت معناداری بین خدا و انسان به عنوان یکی از مخلوقات طبیعی که خداوند مسئول حفظ و استمرار حیات و بقاء اوست، وجود ندارد.
- اما در فلسفۀ ملاصدرا بر اساس تشکیک وجود در نظام فلسفی او، واقعیت عالم چنین است که همه حقایق و مراتبی از حقیقت وجودند و تابع و قائم به ذهن ما نیستند؛ بلکه همۀ عالم معلول خداوند و عین ربطاند. بدینسان حقیقت وجودی انسان نیز چیزی جز تعلق و وابستگی به نامحدود نیست.
- به علاوه بر اساس حرکت جوهری و ناتمام بودن وجود انسان و امکان ساختن این وجود، انسان به سوی وجود مطلق و نامحدود در حرکت و صیرورت است؛ زیرا در وجود انسان قوا و استعدادهای فراوانی است که با حرکت به سمت نامحدود به فعلیت رسیده و بدین شکل حقیقت انسان معنا مییابد.
- عالم نیز در حقیقت افق یا عرصهای است که در آن فعلیتهای مختلف که چیزی جز ظهورات همان ذات مطلق و بینهایت نیستند، به نحو تفصیلی ظهور مییابند. پس عالم به منزلۀ طریقی است برای رسیدن انسان به حقیقتی که خود فعلیت محض است.
- بنابراین در نظام فکری صدرایی انسان معلولیت خود و جهان و نیز فقر ذاتی و ربط محض خود با خالق را بنا به فطرت خویش در مییابد و خداوند را به عنوان وجودی عینی، واقعی، خلاّق و مطلق میشناسد که رابطۀ علّی با عالم و انسان دارد و متقابلاً نسبت انسان با خدا نسبتی خاص و هویت بخش است؛ لذا نمیتوان انسان را به عنوان موجودی خودبنیاد، آنطور که در تفکر «سوبژکتیویستی» یا فلسفۀ مبتنی بر موضوعیت از انسان ارائه میشود، تعریف کرد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Reflection on Mulla Sadra's philosophy helps us to find out that man has unlimited capacities which take on meaning in the world through realization. Since man as a limited being is existentially dependent upon infinite being, he tries to realize his existence and make a meaning for it. Therefore, we can understand the relationship between man and the world and his motion toward the Most High God, which is final end of all his motions, by taking into consideration man's belonging existence and the role of the world in making a meaning for his existence. However, "subjectivism" and confrontation between man and the world as one of its most important outcomes in western philosophy was developed as the result of Descartes's use of "self" as "subject" and "the world" as "object". The aim of present paper is to elaborate on the relationship between man and the world, given his mode of belonging existence in Sadrian philosophy contrasted with duality of man and the world which is an inevitable result of "subjectivism". Finally, it concludes that man's attachment and belonging to God in substantial motion and consequently his essential poverty is the factor that makes Sadrian man superior to the man in subjectivism and any kind of subjectivist thought.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله