نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی
نویسندگان
1 * استادیار گروه روابط بینالملل دانشگاه تربیت مدرس
2 دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
3 استادیار گروه روابط بینالملل دانشگاه تربیت مدرس
چکیده
تازه های تحقیق
نتیجهگیری
اصطلاحشناسی پژوهشهای دینی مقتضی آن است که در بحث از ارکان اصلی پژوهههای دینی، در تبیین دین بهمثابه حقیقت استوار و پابرجا در زندگی بشر، ضروری است که به دو عنصر بسیار بنیادین انسانی-دینی یعنی فطرت و عقلانیت توجه شود؛ زیرا از این حیث، عقلانیت همانند غربالی است که اصل را از فرع جدا کرده و میان اسطورهها و خرافات آیینی و مستندات حقیقی دین تفاوت مینهد. بهعلاوه گزینش دین و قرار گرفتن در مسیر ایمان جزدرسایهٔ عقلانیت ممکن نیست.عقلانیت در این نگاه، در عین اینکه اصیل، فلسفی و غیراز آن عقلی است که به سود و زیان ظاهری انسان پرداخته و روشهای اکتساب و تحلیل مظاهر مادی را محاسبه میکند، به لحاظ هستیشناسی انسانی خصلت ممیزه انسان و عامل انتخاب و مسئولیت و اراده در وجود اوست و به لحاظ معرفتشناسی انسانی عامل آگاهی و شناخت او.
در نتیجه، مقصود از عقل در امر دین پژوهی، آن عقلی است که اصالت وجودی انسان را بهمثابه جانشین خدا در زمین مورد توجه قرار میدهد. مقصود از دین در مواجهه با این عقل، طبعاً نهتنها شعائر آیینی، بلکه روح اصلی دین، یعنی حنیفیت آن است. پس از عقل، ایمان است که در مقام اعتقاد واقعی، اقرار باطنی و عمل درست به آموزههای دینی واجد اهمیتی به سزاست. طبیعی است که ریشههای این ایمان در فطرت انسان تعبیه گشته و فطرت نیز، خود سرشت حقیقی انسان است، سرشتی خودآگاهانه و روبه رشد و تعالی. از اینرو، عقلانیت و فطرت دو رکن دین حقیقی هستند و در عین حال، دو خصلت ذاتی انساناند. از اینرو، بر مبنای نگرش ذاتشناسی انسانی و معرفتشناسی او، دین امری عقلانی و فطری است و ریشه در ذات و حقیقت انسان دارد و از همینرو، امری بیرونی، اجباری و محتاج خشونت و تحمیل نیست. بر این مبنا، رابطهٔ دین حقیقی با خشونتگرایی و تحمیل و اجبار در دعوت، رابطهای است سلبی و منفی. دین فطری و عقلانی هرگز خشونتگرایی را برنمی تابد، بلکه اصل را بر اختیار آگاهانه و ارادهٔ آزاد انسان قرار میدهد چون قیّم بالذات بوده و پایدار و ماندنی است و نیاز ی به تحمیل و پذیرش مبتنی بر اجبار ندارد.
در پذیرش دین اسلام، نیز تصدیق آفریدگار یگانه بر اساس تصور درونی و گرایش باطنی انسان به اصل توحید است که با استدلال عقلانی (عنصرعقلانیت) و شهود باطنی و درونی (عنصر فطرت) صورت میگیرد. از اینرو، ساحت اسلام به عنوان حقیقت دین و دین حقیقی - چه در پذیرش اصول آن باشد و چه در رفتارهای ایمانی - آیینی آن جلوه کند و چه در بستر کارکردهای عینی برای فرد و جامعه مورد نظر قرار گیرد - بیانگر حقیقت و تصویر راستین دین است که مبتنی بر فطرت، آزادی و اختیار و خرد و آگاهی بوده و از هر نظر با بکارگیری خشونت یا استفاده از خشونتگرایی و تحمیل در همه سطوح بینیاز است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
A study of religion from any aspect undoubtedly has an extensive relation with "man's existence" and proves its importance from two aspects of essencology of man's need for the presence and domination of God and man's epistemology from religious understanding; but since addressing the topic of religion - regardless of effective human factors – is an issue that one cannot rely on to clearly achieve an explanation of regarding the relation between religion and tendency to violence, therefore, the main question of this paper is how the relation of religion with tendency to violence can be explained through human essencology and epistemology. In answer to this question, our hypothesis encounters two fundamental human elements of religion i.e. rationality and intrinsic nature. The findings of this research – which have been attained through the method of contextual qualitative analysis and an explanative-analytic approach and collects its data through written sources – show that religion is specifically an inseparable part of man's existence and rationality and sound human nature form its two main pillars. As a result, it has a deterring relation from every aspect with tendency to violence, compulsion and befooling others, and can only be realized through pure rational and natural human tendency and in order to be realized, it is needless of all types of violence, intimidation, compulsion and terrorism in all levels.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله