نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی
نویسندگان
1 دانش آموخته کارشناسی ارشد گروه فلسفه دانشگاه خوارزمی
2 استادیار گروه فلسفه دانشگاه خوارزمی
چکیده
تازه های تحقیق
1. آکوئیناس که با آثار حکیمان مسلمان و بهویژه ابن سینا و ابنرشد آشنایی داشته است و برهان سینوی و نقد ابنرشد بر آن و تصحیح مزعوم او را دیده، ظاهراً به مواضع اختلاف آن دو حکیم و بهویژه مراد آنها از «امکان» و «ممکن الوجود» و نیز اختلاف آنها در تعریف «ضرورت» و «ضروی الوجود» وقوف نیافته است تا در نتیجه، بتواند با آگاهی وارد میدان منازعه شود و داوری صائبی در آن موارد داشته باشد یا دستکم پس از وقوف بر اختلاف آنها در این مسئله آگاهانه به اقتفای یکی از آن دو، برهان وجوب و امکان را تقریر کند. او نه توانسته است مانند ابنرشد «ضروری» و «ممکن» را در معنای جدیدی بهکار برد و بر آن اساس، طرحی نو درافکند یا در صدد تصحیح و تکمیل برهان سینوی یا ابنرشدی برآید و آن را تکامل بخشد و نه آگاهانه یکی از تقریرهای فارابی، ابن سینا یا ابنرشد را برگزیده و آن را بهخوبی تبیین کرده است.
2. آکوئیناس - بر خلاف نظر ژیلسون - نهتنها «دقیقترین تقریر قابل تصور» از برهان وجوب و امکان عرضه نکرده، بلکه به نحو ناشیانهای که حاکی از عدم تسلط او بر مبانی فلسفی ابن سینا و ابن رشد و اختلاف فاحش آن دو است، براهین سینوی و ابنرشدی را به هم درآمیخته و در نتیجه، تقریرهایی ناسازگار و نامعتبر عرضه کرده است.
3. آکوئیناس تحت تأثیر ابنرشد برهانهای خویش را دو مرحلهای تنظیم کرده است، بیآن که توجه کند که ابنرشد در این اقدام خویش معذور بوده است. او که «امکان ذاتی» و «علّت هستی بخش» در نظام سینوی را بدعتی ناروا در فلسفۀ مشاء دانسته و آگاهانه به ارسطویِ خالص بازگشته است، ناگزیر بود که در برهان امکانش از امکان ذاتی و علّت هستیبخش اِعراض کند و برهان خویش را بر محور «امکان استعدادی» و «علّت حرکت بخش» و متناسب با جهانشناسی ارسطویی اقامه نماید، اما آکوئیناس بی آن که متفطن به این نکته باشد، به اقتفای ابنرشد، تقریر خود را دو مرحلهای میکند، اما در تقریر نخست خویش، به رغم آن که در مقام تعریف، ممکن و ضروری را چونان ابنرشد تعریف میکند، در مقام تقریر برهان، بر امکانِ ذاتی سینوی تکیه میکند و در نتیجه، بر تقریر او اشکالات وارد شده بر تقریرهای آن دو حکیم، یک جا وارد است، بیآن که ذرهای تصحیح در آنها به وجود آورده باشد.
4. در تقریر دوم که تقریر معروف و مهمِ آکوئیناس است، امکان ذاتی را با امکان استعدای درآمیخته است.
5. آکوئیناس در این تقریر فرضها یا مدعیاتِ غیر بدیهی و اثباتناشدهای چون مقدمۀ چهارم در کار آورده و گذرهای ناروایی چون گذر از مقدمۀ چهارم به مقدمۀ پنجم مرتکب شده است.
6. محور قرار دادن علل و معلولهای طبیعی و عَرْضی در این برهان و تطبیق امتناع تسلسل علل بر این سلسله از دیگر معایب و اشکالات این تقریر است.
7. آکوئیناس حتی در بیان امتناع تسلسل علل از «برهان وسط و طرف» ارسطو که مقبول ابن سینا نیز افتاده بود، فراتر نرفته و به مغالطۀ مصادرهای بودن آن تفطن نیافته است.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Contrary to some of his great commentator's belief such as Gilson, Aquinas hasn’t corrected the arguments of contingency given by Avicenna and Averroes, and he hasn’t even been fully aware of the differences between them. So, in the points of disagreement between them, Aquinas hasn’t entered into the discussion knowingly so that he can form a correct judgment or at least side with one of them thoughtfully.
His first argument is a combination of the arguments of Avicenna and Averroes which denotes his lack of knowledge about their philosophical principles. The same difficulty applies to his second argument according to one interpretation. Anyway, influenced by Averroes, Aquinas has drawn up his both arguments in two parts without knowing what had made Averroes to resort to that.
The use of the natural causes and effects in this argument and the application of impossibility of an infinite regress to them is also among its difficulties.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله