نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی
نویسندگان
1 دکتری فلسفه، دانشگاه اصفهان
2 دانشیار فلسفه، دانشگاه اصفهان
چکیده
تازه های تحقیق
نتیجه گیری
شوپنهاور با جدا شدن از ایده آلیست های آلمانی و حتی از کانت در حوزة اخلاق راه تجربه گرایی را در پیش می گیرد. او در کتاب مبانی اخلاق می گوید : هدف اخلاق توصیف و توضیح بنیاد نهائی رفتار انسان ها از منظر اخلاقی است. بنابراین هیچ راهی برای کشف اخلاق جز راه تجربی وجود ندارد. این راه متواضعانه ای است که ما اخلاق را به سوی آن هدایت می کنیم. آن نه ساختار ماتقدمی دارد و نه برای کل موجودات عاقل، قوانین مطلق و انتزاعی وضع می کند. چنین پایه و بنیادی که ما بدین وسیله اخلاق را بر آن مبتنی می کنیم به وسیلة تجربه حمایت می شود (Schopenhauer,1915,p.130).
بنابراین شوپنهاور اخلاق را به حوزة تجربه می آورد، اما اشکال کار این است که در حوزة تجربه همة پدیدارها ضرورتاً ذیل اصل دلیل کافی تعین می یابند که ارادة انسان به عنوان بنیاد و لازمة اخلاق هم از این قاعده مستثنی نیست. چنانکه نشان داده شد، او برای برون رفت از این وضعیت آزادی را به بیرون از حوزة پدیدارها می برد و آن را در دل شیءفی نفسه قرار می دهد؛ در حالیکه آشکار شد که ارادة انسان به عنوان یکی از پدیدارها و نه شیءفی نفسه در بستر اخلاق قرار می گیرد و مسئول شناخته می شود. بنابراین از این منظری که شوپنهاور در صدد حل مسئله برآمده، اخلاق اش قابل دفاع نخواهد بود.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Schopenhauer encourages us towards sympathy and empathy for others by holding that compassion is the foundation and essence of ethics; but when we turn to his philosophical system, we encounter conflicts that negate his ethics and in practice, compassion has no opportunity to manifest itself. Some of the conflicts are as follows: the negation of free will in his metaphysics, the evilness of will, the essentiality and immutability of personality (character) and the evilness of man’s essence. In his metaphysics he believes that everything in the world as determined by will, comes under the principle of sufficient reason, and time and space and necessarily becomes objective. As the foundation of ethics, the human will must also naturally come under the principle of sufficient reason and necessarily become objective; in this case, Schopenhauer’s ethics is fundamentally negated, because ethics requires freedom and to remain outside the realm of the principle of sufficient reason. Similarly, in believing in the evilness of will, the essentiality and immutability of personality and in the evilness of man’s essence, Schopenhauer’s ethics is negated – at least from the normative type, and one cannot visualize a positive place for it in his philosophical system.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله