نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه معار ف، دانشگاه علوم بزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
2 دانشیار گروه فلسفه و کلام، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
3 دانشیارگروه فلسفه و کلام، دانشکده ادٓبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
چکیده
تازه های تحقیق
در این پژوهش به این نتیجه رسیدیم که مشکل فهم و تفسیر دین هر چه از عصر نزول و حال و هوای نزول به عصر غیبت کلام الهی و غیبت تبیین نبوی و غیبت تفسیر نزدیکان رسول پیشتر رفت و فاصله زمانی و فضایی بیشتر شد، اختلاف نظر در این خصوص پررنگتر شد، بهطوریکه پس از دویست سال، دهها فرقه و نحله بهوجود آمدند که هر یک خود را فرقۀ ناجیه میخواندند و خود را در فهم دین صائبتر معرفی میکردند و حتی گروههای دیگر را از فهم دین دور دانسته و تکفیر میکردند.
با آن که بحران معرفتی بین منظومه فکری قومِ زمانِ نزول و منظومه فکری قومِ خواننده متنِ مقدس، هیچگاه به حد عصر مدرن و دنیای امروزی نرسیده است، اما در زمانهای قبل نیز این گسست، بحرانِ معرفتی مهمی را در فهم متون و مفاهیم دینی، بهخصوص، در بین نخبگان و خواص بهوجود آورد و به مرور این شکاف به پیروان آنان نیز سرایت کرد. ضرورت وجود منطقی برای فهم و درک روشمند متون دینی، عالمان فهیم مسلمان را به تکاپو واداشت. ابن سینا _ بزرگترین شخصیت عقلانی تاریخ اسلام _ مدعی بود که با منطق خود بر این بحران فائق آمده است. ما که خود امروزه با این مشکل روبهرو هستیم، بر آن شدیم تا به عنوان نمونه برای درک منطقی درست برای فهم دین، راه حلهای مختلف را مطالعه و ارزیابی کنیم. به همین جهت مسئلۀ این پژوهش «ابن سینا و منطق فهم دین» شد. در این مطالعه اثبات شد:
1. فهم، فرایندی است از برایند تعامل اندیشۀ «مفسِّر»، «متن» و «مؤلفِ متن» که در اندیشه مفسِّر نقش میبندد و اندیشه مفسِّر مبتنی بر سیستم و هندسۀ فکری اوست که آن خود تحت تأثیر تعلیم و تربیت و فرهنگ زمانهای است که مفسِّر در آن پرورش یافته است.
2. ابن سینا بین جهانی که ظاهر متن در آن ظهور کرد و جهانی که خود در آن میزیست، شکافی عمیق احساس میکرد و در صدد بود تا آن دو را به هم نزدیک سازد. به نظر ابن سینا تلقّی گذشتگان از مبدأ، معاد، انسان، مناسک و آداب دینی بسیار ساده و کودکانه بوده است.
3. ابن سینا فهم یقینی را فهمی دانسته است که یا باید بدیهی باشد یا با یافتههای منتهی به بدیهیات هماهنگی داشته باشد و از همینرو _ به نظر او _ گزارههای متون دینی در صورتی که با عقل و استدلال عقلی منتهی به بدیهیات عقلی هماهنگ باشند، قابل قبول هستند.
4. موضوعات و محمولات مباحث مطرح شده در متون دینی و وجودشناسی یکی هستند، بنا بر این، روش فهم و منطق درک حقیقتِ آن چه در کتاب و سنّت آمده است، وجودشناسی است.
5. مقایسۀ گزارههای وجودشناختی و متون دینی سبب سه اتفاق میشود: 1) برخی متون دینی با وجودشناسی سینوی منطبق است؛ 2) محتوا و درونمایۀ برخی متون دینی با مدعیات وجودشناختی ناهماهنگ است؛ 3) عدم طرح مدعیات وجودشناختی ابن سینا توسط متون دینی، در نتیجه مشکل هرمنوتیکی و نیاز به منطق فهم تنها در مورد اتفاق دوم است.
6. ناهماهنگی گزارههای دینی با گزارهای وجودشناختی به این دلیل بوده است که انبیا تنها حقایق معقول را دریافت میکردند و برای انتقال آن به عمومِ مردم چارهای جز این نداشتهاند که آن را به امور محسوس «تبدیل» کنند تا مردم بتوانند درکی ولو ضعیف از حقیقت داشته باشند. به همین جهت از زبان رمز، تمثیلات و تشبیهات استفاده کرده و آن را در اختیار آنان قرار دادهاند.
7. منطق فهم حقایق دینی رمزگشایی و «تأویل» حقایق تبدیل شده به محسوسات است. تأویل، عکس تبدیل است؛ به این معنا که مفسّر باید متن را از محسوس به معقول مبدّل سازد تا حقیقتی که در ذهن مؤلفِ متن بود، فهم شود.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The logic of understanding religion is a set of methodical rules which if adhered to can protect the mind of a religious exegete from errors in understanding. The necessity of such logic is clear to the intellectuals. Avicenna is one such intellectual in this regard. The concern of this study is “Avicenna and the logic of understanding religion”. This study is foundational, historical, analytical and concern-centered and has been conducted using a library method and authentic sources. The findings of this study are that Avicenna’s philosophical-scientific perceptions are not consistent with religious texts and this has resulted in him determining that there is a disharmony between rational premises and religious, revelation premises. The Prophet was a unique being and exalted in estimation, imagination and intellect. A large part of his perceptions of realities was not consistent with the general level of understanding. Presenting the bare findings has not been possible or useful. Accordingly, he presented it to people in the form of coded language, metaphors and parables so that they become familiar with the minimum of intellectual and human happiness. According to Avicenna, understanding the real meaning of texts is only possible through ontology. Ontology enables the exegete to become familiar with the writer of the text and his intent from the text and allows him to decode the text. He himself has done this and this is what has caused serious criticisms to be raised against him.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله