نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی
نویسندگان
1 استادیارگروه فلسفه، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
2 دانشجوی رشته ی ﻓﻠﺴــﻔﻪ دین، داﻧﺸـکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه علامه طباطبایی،تهران، تهران
چکیده
تازه های تحقیق
نتیجهگیری
استدلال پرسشِ بازِ مور کاربستی از پارادوکس تحلیل در حوزۀ فرااخلاق است و برای پاسخ به آن باید پیشفرض معناشناختی پارادوکس تحلیل نقد و تحلیل شود. پارادوکس تحلیل مبتنی بر خوانش خاصی از نظریۀ توصیفی معناست که بر اساس آن مقوّمات یک شیْء (شروط لازم و کافی کاربرد صحیح واژه) در مفهوم آن شیْء دخیلاند و بدین جهت تمام تعاریف حقیقی که در صدد کشف شروط لازم و کافی اموراند، یا بیمایهگویی بوده و یا کاذبند؛ برای حلّ این پارادوکس نظریههای معناشناختی فرگه، سهروردی۔لاک و کریپکی۔پاتنم را مطرح کرده و نشان دادیم که هیچیک از این دیدگاهها قابل إعمال بر مفاهیم اخلاقی نبوده و نمیتوانند پاسخ رضایتبخشی برای استدلال پرسشِ باز قلمداد شوند. نظریۀ معناشناختی کریپکی ضمن انتقاد از دیدگاه فرگه و لاک، در صدد توجیه قضایای بیانگر اینهمانی نظیر«طلا= عنصری با عدداتمی 79» است. بر اساس نظر کریپکی، ارجاع اسماء عام به مصادیق خارجیشان _مانند ارجاع اسماء خاص _ نه به وساطت مفهوم، بلکه از طریق یک زنجیرۀ علّی۔تاریخی انجام میشود؛ بنا براین، چون این اسماء به نحوی فاقد مفهوم هستند، اخذ شروط لازم و کافی در مفهوم اسماء عام منتفی بوده و تحلیل فلسفی از این واژهها میتواند ترکیبی و مفید اطلاع تازه باشد. نظریۀ معناشناختی کریپکی با قید خاصی قابل تطبیق بر مفاهیم اخلاقی بوده و میتواند پاسخی به پارادوکس تحلیل و استدلال پرسشِ باز قلمداد شود. از این حیث که تحلیلهای فلسفی در صدد کشف ذات واقعی(مقوّمات) امور بوده و این ذات واقعی بدون دخالت در مفهوم اسماء عام در تعریف آنها اخذ میشود، نظریۀ کریپکی قابل تطبیق بر مفاهیم اخلاقی است، اما به نظر میرسد ارجاع از طریق زنجیرۀ علّی۔تاریخی، اگر هم در باب اسماء انواع طبیعی صادق باشد، در باب واژههای معرفتشناختی و اخلاقی صادق نبوده و در این حوزهها ارجاع بیواسطه از طریق شهودات اخلاقی یا معرفتشناختی مشترک آدمیان انجام میشود؛ بدین نحو که ما پیش از تحلیل فلسفی واژههایی مانند علم، صدق، خوب و بد پارهای از مصادیق بارز آنها را با یک درک شهودی و پیشامفهومی تشخیص میدهیم و با نظر به این مصادیق در صدد تعریف جامع و مانعی از این مفاهیم هستیم. بنا بر راه حلّ پیشنهادی، در تحلیلهای فلسفی، پیش از تحلیل، مفهوم حتی به نحو مبهم و در حالت کمون نیز وجود ندارد، بلکه به تدریج در فرآیندِ تحلیل ساخته و پرداخته میشود؛ به همین جهت، تحلیل فلسفی چیزی بیش از تجزیۀ مفاهیم است و میتواند مفید اطلاع تازه باشد.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The open-question argument is a connecting point in contemporary Analytical Ethics, in response to which many new views were addressed as positive or negative reactions to this argument. In this article, we strive to study and critique the open-question argument and its semantic suppositions and to show that this argument is an application of paradox of analysis and descriptive theory of meaning on ethical concepts. According to the paradox of analysis, the constituents of things contribute to their concepts and therefore, the real definitions which include the constitutents elements are tautological and lack new information. Going forward, we address the semantic views of Frege, logical positivism, Suhravardi-Locke and Kripke-Putnam in order to resolve the paradox of analysis and show that none of these views can be applied to ethical concepts and cannot be considered as a satisfactory answer to open-argument paradox. Finally, we have explained that another solution can be suggested for the paradox of analysis by taking inspiration from the Kripke-Putnam theory and linguistic inspiration. According to this solution, the primary reference of ethical terms to external instances happens without the mediation of concepts and through common intuitions of the linguistics and the precise concept of these terms is gradually addressed and formed in the process of analysis and by considering primary intuitions
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله