نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی
نویسنده
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک
چکیده
تازه های تحقیق
خردهگیری ابوسعید- که در صورت استواریش به سفسطه و عدم امکان تحصیل معرفت برهانی میانجامد و از پشت پردة ستیزة شهود و خرد برخوردار است - بر نامفید بودن شکل نخستین قیاس و نیز دیگر شکلهای مبتنی بر آن و به تبع، استدلال و خردورزی پایهریزی شده است. به عقیدة او علم به کبرا علم به نتیجه را مستلزم است و جهل به آن نیز جهل به نتیجه را در پی دارد. مشکل از آنجا پیدا میشود که اگر مستدل به کبرا شناخت دارد با چینش مقدمات در صدد دستیابی به چه چیزی است؟ به باور ابوسعید- و نیز هم باورهای او- در این هنگام استدلال هیچ دستاورد جدیدی را در پی ندارد. از همین روی برای دستیابی به چنین دستاوردی لازم است از معلوم بودن نتیجه در کبرا دست کشید که در این صورت شناخت مستدل نسبت به کلیت کبرا نیز نادرست خواهد بود. در جبهه مقابل، هماوردان ابوسعید و هم باورانش، برآنند که علم به کبرا با علم به نتیجه تنها در اصل علم بودن اشتراک دارند و در گونة آن با یکدیگر متفاوتند و به همین سبب مستدل میکوشد خود را از گونهای از علم (اجمالی، بالقوه، کلی، موصوف به أ) که ویژگی علم به کبراست به گونهای دیگر (تفصیلی، بالفعل، خاص، موصوف به ب) با دستیابی به نتیجه برساند. هم چنین هیچ یک از این پاسخها – حتی محقق نائینی که در این زمینه به طور مجمل اشارهای به دو منبع کلّی عقل و نقل نمودهاند - راه به دست آوردن کلیت کبرا را به طور ویژه و تفصیلاً مشخص ننمودهاند، گرچه مسلّم است که هر چند با چندین واسطه سرانجام باید به یکی از بدیهیات پایه (اولیات، حسّیات، وجدانیات، حدسیات، متواترات و فطریات) باز گردد.
نگارنده بر این باور است که دست کم پاسخهای حلّی ارسطو، ابنسینا و قطبالدین رازی در این نقطه با یکدیگر اشتراک دارند که ابوسعید و هم باورهای او نتوانستهاند به این تفاوت در گونههای علم، التفات پیدا کنند و شاید اگر ابوسعید تنها برخی نوشتههای ابنسینا مانند نجات و شفا را عمیقاً خوانده بود هرگز چنین پرسشی را از وی نمینمود. البته ظاهراً همه کسانی که در صدد پاسخ به مفاد شبهه یاد شده برآمدهاند، پذیرفتهاند که صورت شکل اول قیاس، خاستگاه دور و یا مصادره بر مطلوب میباشد و از این نظر است که هیچ یک از اینان به تفسیر و تأویل صورت قیاس و کلی بودن مقدمه کبرا نپرداختهاند و پاسخ را در ناحیه ماده مقدمات و نتیجه و یا در ناحیه علم مستدلّ جست و جو کردهاند. پاسخهای مبتنی بر فراموشی و یادآوری نتیجه، اجمال و تفصیل آن و بالقوه و بالفعل بودن این علم، ناظر به شخص مستدلّ و تفاوت حالات درونی او به هنگام ارائه استدلال قیاسی به شکل اول است. پاسخهای دیگر – یعنی تفاوت به کلیت و جزئیت، عام و خاص، اتصاف به وصف أ و ب – ناظر به مواد قیاس و نتیجه آن هستند.
از جمله دستاوردهای این تحقیق آن است که با توجه به ورود شبهه استحاله تحصیل حاصل و طلب مجهول در تصورات و سریان آن به تصدیقات، ارائه پاسخ واحد به آن امری دشوار نمینماید؛ چه اینکه هم پاسخ افلاطون و هم پاسخهای مبتنی بر تفاوت حالات مستدل به هنگام علم به کبرا و علم به نتیجه در باب تصورات نیز قابل ارائه است. چنان که خواجه طوسی بر آن است که سبب این غلط (شبهه تحصیل حاصل و طلب مجهول مطلق در تصورات) غفلت از شعور به کیفیت حصور تصورات بود و آن آن است که معرفت چیزها امری نیست که حصول آن دفعه واحده باشد، بل آن را مراتب است در قوت و ضعف و وضوح و خفا و خصوص و عموم و کمال و نقصان. (طوسی، همان، ص 410) ولی پاسخی مانند آنچه فخر رازی در باب تصورات ارائه کرده، یعنی بداهت همه تصورات و عدم امکان فرض تصوری اکتسابی، حتی به عقیده خود او در باب تصدیقات جاری نیست (فخر رازی، 1420 ه ق، صص 80 و 81 و 1342 ه ش، ص 289 – 291) گر چه به باور برخی هیچ تردیدی در جریان دلیل فخر رازی در باب تصدیقات نیز وجود ندارد. (قطب رازی، بی تا، ص 105)
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Although the climate of dialogues between Abu Sa`id and Avicenna on Logic is foggy -- and there are doubts on the meeting of these two great men, which demands more studies-- what is more important is to pay attention to the content of the dialogues. In other words, it is worthy of more attention to discuss on Abu Sa`id's questions and Avicenna's oral or written responses as well as the latter thinkers' approaches. Therefore the author in this paper seeks to deals with the above-mentioned points, particularly with six suggested answers and to show that some of those are correct but some others, incorrect.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله