نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی
نویسندگان
1 استاد دانشگاه قم
2 دانشجوی دکتری فلسفه تطبیقی دانشگاه قم
چکیده
تازه های تحقیق
از آنچه گذشت مشخص می گردد در نظریه معنای زندگی ویگنز که مبتنی بر نظریه اخلاقی اوست، ارزش، نه کاملا مستقل از سوژه و علایق و حساسیت های آن است، نه بریده از واقعیت. حساسیت های انسانی در محدوده ی زبان اخلاق تاثیرگذار بوده، توافق بر آنها معنای احکام اخلاقی را تثبیت می نمایند و صدق احکام اخلاقی مبتنی بر واقعیت است. در مواردی که به استناد واقعیت بتوانیم صدق احکام اخلاقی را بدست آوریم، به کشف معنا دست یافته ایم، در این موارد از آنجا که منظر انسانی و علایق و حساسیتهای ما امکان این کشف را برای ما فراهم آورده اند، می توان گفت معنا امری مکشوف – مجعول است اما در صورتی که علایق و حساسیت های ما با جهان، (ویژگیهای اخلاقی) سازگار نگردند و منظر انسانی پرده از ویژگیهای عینی برندارد، این حساسیت ها و علایق، تعیین کننده ی ارزش و معنا می گردند و دست به دامن جعل می گردیم اما این جعل با تعهد معلق مد نظر تیلور فرق دارد. (همان: 181؛ Ellis,2011:2)
لذا می توان گفت از امتیازات نظریه ویگنز این است که جعل و کشف هر دو را در نظر دارد اما کشف را به گونه ای در دیدگاه خود جا می اندازد که در جنب آن، علایق انسانی و ضرورت درونی برای این یا آن کار، در نظرگرفته شود.(Wiggins, 1998: 137) همچنین در این نظریه آفاقیت امر انسان محورانه که در جعلگرایی خام تیلور با مشکلاتی عجین بود، تامین میگردد. چون در این نگاه واکنش های ما اتفاقی نیستند و پای چیزی در میان است که هم بر درک و هم بر احساس همزمان اثر میگذارد، از اینرو جای نقد یا دفاع از این پاسخ ها، از کانال پیگیری تحقق یا عدم تحقق آن ویژگیها وجود دارد. به بیان دیگر این دیدگاه «قبول دارد که جهان بر معنای یکایک زندگیها اثرگذاراست، اما نمیپذیرد که معنای مذکور را تعیین کند و ویژگیهای ارزشی را محصول کانونی که صاحب زندگی به جهان میآورد، نمی داند، بلکه آنها را اموری می داند که این کانون روشنشان ساخته است». (Ibid,132)
در نهایت برای مشخص ساختن معنای زندگی از نظر ویگنز «بهتر است به [واژه] یگانه که در سؤال اصلی آمده است بازگردیم و از نو به چیزی عطف توجه کنیم که هر کسی از آن اطلاع دارد - مجموعه علایقی که بالفعل دارد، متعلقهای آن علایق و کانونی که به وجود آورده است یا میخواهد آن را تماماً معطوف اینها کند؛ و نیز دورنمای پالایش، بازآرایی، یا گسترش این مجموعه».(ویگنز، 1382: 86)
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
"Invention" and "discovery" can be seen as two responses to the question of what from the "meaning of life". During the last few centuries, this state of question-response has been one of the most significant issues related to humanities including whether or not one can simultaneously take for granted the inventory (secondary) meaning of life while adopting the objective (real) meaning of life. This research tries upfront to respond to this question by drawing conclusions from the contemporary philosopher David Wiggins. According to Wiggins, the meaning of life follows as the result of concomitance between human mental powers and objective values. He places this view on a phenomenological discernment into morality thereby he can put forward moral values as not entirely independent of the subject and its interests and sensitivities not entirely interrupted of reality. Human sensitivities have a strong impact upon moral language; agreement on them stabilizes moral judgments, and the truth of moral judgment relies on reality. That is why one can maintain that meaning is something discovered-invented per se when human interests and sensitivities accord with the world and human perspective reveals the objective characteristics of his/her existence and the world.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله