نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت/ دانشگاه اصفهان
2 دانشیار گروه فلسفه تعلیم و تربیت دانشکده علوم تربیتی / دانشگاه اصفهان
3 استادیار گروه فلسفه تعلیم و تربیت دانشکده علوم تربیتی / دانشگاه اصفهان
چکیده
تازه های تحقیق
ملاصدرا بر این باور است که نفس انسانی را در هویت، مقامی معلوم نیست و در وجود، درجۀ معینی مانند دیگر موجودات، که همه مقامی معلوم دارند، ندارد. بلکه نفس انسانی دارای مقامات و درجات متفاوت است (ملاصدرا، 1383 الف، سفر 1/4، ص. 331). معنای سخن ملاصدرا این است که انسان، موجودی است که برخلاف دیگر موجودات و به دلیل داشتن اراده و اختیار، خود باید هویتِ نامعلوم خود را تحقق بخشد. چنین موجودی برای تحقق خود باید حرکتی از قوه به فعل و از نقصان به کمال داشته باشد (ساخت هویت).
حقیقتِ انسان، مجموعِ فعلیتهای اوست و فعلیتها، همان صفات و مَلَکاتی است که انسان در خود ایجاد میکند و بهواسطۀ آنها هویت خود را شکل میدهد. قبول یا کسب فعلیتها برای انسانی که پا به عرصۀ هستی گذاشته است، امری اجباری است. ما ناچاریم با گذشت زمان و عمرِخود، چیزی بشویم. شدن، جبری تکوینی و سرنوشتی محتوم برای انسان است. آنچه به اختیار و انتخاب ِما واگذاشته شده، چه هویتی داشتن، است. مسیر و جهت حرکتِ ذاتی و جوهری نفس، منوط به اختیار انسان است، اما خود تحول وحرکت، جبری و خارج از اختیار ما است. حضور انسان در دنیا، فرصتی مغتنم برای تحققِ آزادانۀ هویتی کمالی وسعادتمندانه است.
علم و عملِ متفاوتِ انسانها موجب تحقق انواعِ هویاتِ انسانی میشود. علم و عمل با نفس به نحوِ وجودی متحد میشوند و بدین ترتیب انسان چیزی جز علم و عمل خویش نیست؛ البته علم و ادراک، شأنی والاتر از عمل دارد، زیرا حقیقت وجودی انسان، بُعد ادراکی اوست.
ادراک خیالی و صورتهای خیالی، سهمی عمده در شکلگیریِ هویت، استمرارِ هویت و آگاهی ما از هویتِ خودمان دارند. نگهداری، دستکاری و خلقِ صورتهای خیالی، ملَکات و فعلیتهایی را در نفس تحقق میبخشد که فرآیند شکلگیری هویت را رقم میزند. علاوهبرآن، نفس بهواسطۀ اتحاد با صور ادراکی ، پیوسته با صورِ خیالی خود همراه و متصل است و چنین اتصالی، بقای هویتِ فرد را تضمین میکند. همچنین نفس، چون حاکم و خالقِ جهانِ صورتهای خیالی خود و قادر بر مشاهدۀ درونیِ خود است، همیشه از هویت خویش آگاه نیز هست.
خیال و رابطهاش با هویت میتواند در تبیینِ فلسفی بسیاری از مسائل اخلاقی، دینی و تربیتی راهگشا باشد و شناخت دقیقتری در این حوزهها برای ما به ارمغان بیاورد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
By exploiting the method of analysis and inference, this article tries to put forward a precise sketch of Mullā Sadrā's philosophical perspective on the connexion of human imagination with her identity. Such an accurate sketch can provide a framework of and an outlook on the characteristics of genetical intermediations of imagination in shaping/constituting human identity. (Human) species-based form, (hāl) fluid form, and (habitus/malakāt) ultimate form are all the key concepts to explain human identity and its intrinsic fluidity. Imagination has been utilized to refer to a set of the soul's capabilities to encounter and deal with imaginary forms including remembrance (musavira), manipulation (mutisarifa), form-making of rationals (ma'qūlāt), and rationalization of forms (mutifakkira). Mullā Sadrā's arguments for imaginary forms to be a) abstract, and b) being-oriented and issued by nature, and his arguments for the soul to be a matter (capacity) to be united with and receptive to these forms have been taken as his philosophical preliminaries to explain the connexion of imagination with identity. Imagination gets hold of an intrinsic mutual unitary connexion with identity. With its intermediation and trihedral presence, imagination can be realized as constitutive of, origin of preservation of, and intermediary to the awareness of identity. Having been shaped in the commencement stage, identity is an entire requisite for imaginative processes like formation, preservation, manipulation, and recall of imaginary forms (takhayyūl).
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله