نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی
نویسندگان
1 طلبه سطح چهار حوزۀ علمیه قم
2 استادیار دانشگاه معارف اسلامی،
چکیده
تازه های تحقیق
در این مقاله به سه برهان عقلی عصمت امام پرداخته شد و نتایج زیر حاصل آمد:
1. هر سه برهان امتناع تسلسل، حفظ شریعت و وجوب پیروی امام از براهین محکم به شمار میروند و اشکالات قاضی عبدالجبار به آنها وارد نیست.
2. قاضی عبدالجبار در بحث امتناع تسلسل به مسئلۀ اقامۀ حدود اتکا کرد درحالیکه امامیه (همانگونه که سید مرتضی پاسخ گفت) برای این برهان به مسئلۀ خطاکار بودن امت و نیاز ایشان به امام برای رسیدن به هدایت اتکا میکنند نه اقامۀ حدود.
3. قاضی عبدالجبار در بحث حفظ شریعت سعی کرد جایگزینهایی برای حفظ شریعت بیابد تا ضرورت عصمت امام را دفع کند، اما همانگونه که سید مرتضی پاسخ گفت، راههای مذکور نمیتوانند جایگزینهای مناسبی برای عصمت محسوب شوند.
4. از نظر قاضی عبدالجبار پیروی از امام در همۀ شریعت لازم نیست؛ پس مأمومین میتوانند در موارد عصیان امام از وی پیروی نکنند، اما چنین سخنی مخالف حقیقت و مفهوم امامت است. ضمن اینکه پیروان، همیشه انحراف امام را نمیتوانند تشخیص دهند.
5. براهین مذکور در کتب متأخرین به عناوین نام برده شده معروف شده و در کتب پیشینیان از جمله «المغنی» و «الشافی» چنین عنوانگذاری صورت نگرفته است؛ لذا در برهانی که به امتناع تسلسل معروف است، باید توجه داشت که (همانگونه که سید مرتضی نیز اشاره کرده است) نقطۀ اتکاء این برهان، وجوب لطف امام است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Among lots of rational arguments for Imam's infallibility one can pick up impossibility of progression of Imams; incumbency of preservation of Sharī'a; and incumbency of conformity with Imam –for which Imami scholars have always argued enthusiastically. On the other hand, other Islamic denominations including Mu'tazila do appropriately not valorize the infallibility, and have strived to object to the arguments for Imam's infallibility such as the abovementioned ones. Having put forward a sketch of and an introduction to the two books, namely al-Mughnī and al-Shāfī, along with a definition of infallibility, this article will explain and illustrate the aforementioned rational arguments from the viewpoints of the two scholars. Alongside this argumentative route, it will be clarified that Qāzī's objections cannot undermine the arguments because, while dealing with the argument for impossibility of progression, the main emphasis of Imami scholars has been placed upon people's fallibility not upon the problem of punishments accomplishment (Iqāmat al-hudūd). Furthermore, in the argument for preservation of Sharī'a, Qāzī's proposed alternatives cannot be sufficient in order to preserve Sharī'a, and in the argument for incumbency of Imam's conformity, one's failure to follow Imam can be justifiably interpreted as undervaluing Imamate. Nonetheless, some of Sayyed Murtazā's responses stay in need of further illustrations.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله