نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی
نویسنده
گروه فلسفه، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
چکیده
تازه های تحقیق
در ابتدای این مقاله گفته بودیم که «حکم شرع، یا در واقع، همان که حکم شرع پنداشته میشود …» و سپس وعده کردیم این نکتۀ راهبردی بنیانی را در انتها با طرح سؤالاتی تمهیدی مورد تامّل ابتدایی و اجمالی قرار خواهیم داد.
آیا روشن نیست که هنگامی که از حکم شرع و حکم عقل سخن میگوییم، شرع و عقل نام موجوداتی ماورایی یا ملکوتی و عرشی و یا موجوداتی متصل به ملکوت و عرش و ماوراء نیستند؟ که ما هرگاه و هرجا سخن از احکام شرع میگوییم در واقع، مرادمان تلقّیها و قضاوتهای انسانهایی[1] است با تواناییهای معرفتی و معنویِ اکتسابی ویژهای و با امیدواری به رعایت قواعد یا اصول روششناختی ویژهای؟ که ما هر گاه و هر جا سخن از احکام عقل میگوییم در واقع، مرادمان تلقّیها و قضاوتهای انسانهایی است که ما قائلیم و یا مصادره و پیشفرض کردهایم که هم عقلِ سالم و صحیح و یا فطری دارند و هم آن را به درستی به کار بسته و میبندند؟ و به علاوه، آیا روشن نیست که هم آن تواناییهای معرفتی و معنوی، آن قواعد و اصول روششناختی و هم میزان یا چگونگی رعایت یا کاربرد آنها، یکبهیک مصداقاً و هم نیز بعضاً مفهوماً مناقشه و نقد شدهاند و همچنان مناقشهپذیر و نقدپذیر هستند؟
نیز، آیا روشن نیست که هم چیستی و توانمندی عقل، هم صحت و سلامت و فطریبودن عقل و هم به کارگیری درست آن، همگی مفهوماً و هم نیز مصداقاً محل مناقشه و معارضه و نقادی بودهاند و همچنان مناقشه و نقدپذیر خواهند بود؟
با این اوصاف، آیا روشن نیست که هرگاه از حکم شرع یا حکم عقل سخن میگوییم، مرادمان حکمها، تلقّیها، یا قضاوتهایی است که سراپا مستعد مناقشه و نقد هستند و در موارد عدیدهای هم به واقع مورد مناقشه و نقد قرار گرفتهاند؟
[1]. روشن است که مراد از این انسانها، انبیاء الهی و ائمۀ هدی و ایمان (سلام اللّه و صلواته علیهم اجمعین) نیستند.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
My goal in this paper is to analyze the relationship The Principle of Correlation maintains between reason and religion. I have not discussed any of the arguments put forward by various thinkers. Furthermore, I have refrained from any exegetical discussion of the Principle. I have raised and discussed three principal questions: first, is it the case that “whatever reason dictates religion does so too”? Second, what is to be done if dictates of reason and religion turn out to be different or incompatible? Third, how are we to ascertain that dictates of reason or inferences made by reason are Satanic/impure/vicious? Some of the Conclusions: 1. To find out whether any particular reason is or isn’t Satanic/impure/vicious we have no choice but to evaluate the dictates of reason which in turn leads us into a series of intractable problems. 2. Calling reason virtuous or vicious does not solve the problem of evaluating each and every dictate or inference of reason. This approach is utterly futile and is effectively useless. These difficulties finally lead to The Problem of the Principle of Correlation which cannot be solved unless we somehow give up the independent authority of reason.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله