نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه قم
2 دانشجوی دکتری فلسفهی تطبیقی دانشگاه قم
چکیده
تازه های تحقیق
در یک ارزیابی کلی، دیدگاه فولی را میتوان در دو بخش مورد توجه قرار داد. بخش نخست مربوط به رهیافت جدید او در ارزیابی عقلانیتهای متعدد است. فولی در صورتبندی خود، با معرفی دو متغیر هدف و منظر، ابزار مناسبی جهت تحلیل انواع عقلانیت در اختیار مخاطب قرار میدهد. در این مسیر، توجه فولی به هدفمحور بودن عقلانیت و نیز نفی منظر ممتاز، پنجرهای گشاده رو به نظریات متنوع، متفاوت و ناسازگار در حوزهی عقلانیت است که از طریق آن میتوان فارغ از جزمگرایی، به تجزیه و تحلیل و فهم نظریات مذکور پرداخت. افزون بر این، تلاش فولی در ارائهی طرح جامعی برای عقلانیت نیز نقطهی قوت دیگری برای دیدگاهش به حساب میآید. تأکید او بر جدا بودن حوزهی عقلانیت و باور موجه از حوزهی معرفت و صدق، راهگشای او در قالببندی طرحی است که میتواند در ارزیابی عقلانیت روزمره کارا باشد. تفکیک باور موجه از معرفت، بیانگر این است که با لحاظ اهداف و مناظر مرتبط و متعدد؛ یک باور، فعل، تصمیم و ... ممکن است عقلانی باشد، بدون آنکه معیارهای آرمانی صدق یا معرفت را داشته باشد. در این نگاه جامع، علاوه بر اهداف و دلایل نظری، اهداف و دلایل عملی نیز با تعیین اهمیت موضوع مورد باور و نیز توجه به نقش اجتماعی باورنده، در تعیین معیارهای لازم جهت موجه بودن باور، ایفای نقش میکنند.
اما بخش دیگری که در بررسی نظریهی فولی اهمیت دارد، محوریت عقلانیت شناختی و معرفتی با عنوان عقلانیت انفسی یا خودمدارانه است. رویکرد فولی در این بخش بسیار بحث برانگیز است و چنانچه انتقادهای وارد بر نظریهی او را مرور کنیم، اغلب آنها متوجه همین تلقی انفسی و نتایج حاصل از آن هستند.
فولی در فضایی پستمدرنیستی، به جای عقلانیت، از عقلانیتها سخن میگوید که این امر از نگاه منتقدان او تنوع معرفتی عنوان گرفته است. به نظر فولی، افراد با لحاظ مناظر متنوع و با سنتها و فرهنگهای مختلف، میتوانند نظرات کاملاً مختلفی دربارهی عقلانیت باورها و ملاکهای معرفتی داشته باشند. (Taylor, 1988: 273-274) حضور دو متغیر منظر و هدف و به ویژه تأکید او بر منظر انفسی، مستلزم کثرتگرایی و از دست رفتن جهان شمولی معیار عقلانیت است که به نوبهی خود، نسبیتگرایی را به دنبال خواهد داشت. (قراملکی، 1383: 63) هر چند فولی نسبیت حاصل از عقلانیت خودمدارانه را میپذیرد اما آن را که ناشی از منظر انفسی است، مانع پیشبرد کار نمیداند. او مدعی است که در هر صورت، این خود فرد است که تصمیم میگیرد و با توجه به امیال، اهداف و شرایط خود منظری را برمیگزیند، در نتیجه ضرورتاً باید منظر اتخاذی را انفسی دانست. (Foley, 1988: 146-147) به هر حال این ادعای فولی هیچ توجیهی ندارد و به عبارت دیگر، اینکه منظر به صورت جبری تعیین میشود، امکان غلبه بر نسبیت را فراهم نمیکند و بنا بر دعاوی فولی، بایستی با پذیرش این حقیقت به راه خود ادامه دهیم. از سوی دیگر علم به تساوی رتبهی مناظر نیز در انتخاب منظری معین، کارآمد نیست و فولی نقدهای مبنی بر نسبیت (Relativism) نظریهی خود را بیپاسخ میگذارد. (داورپناه، 1387-1388: 38)
گستردگی نامحدود دامنهی منظرها افزون بر نسبیت، متضمن نوعی آسانگیری (Permissive) نیز در نظریهی فولی میباشد که موجب میشود تا بسیاری منظرهای دور از ذهن، معتبر و در نتیجهی آن، بسیاری عقاید عجیب و غریب عقلانی فرض شوند. قیود پیشنهادی فولی برای رهایی از این انتقاد، از جمله "جالب توجه بودن" نیز کافی نیست، چرا که او توضیح راهگشایی دربارهی منظر جالب توجه ارائه نمیدهد. (David: 1996: 947-948) دو شرط تأمل آرمانی و وسیلهی مؤثر (برهان غیر قابل مناقشه) در نظریهی عقلانیت خودمدارانه هم نمیتوانند پاسخی در مقابل نقد آسانگیر بودن باشند، چرا که این دو نیز علاوه بر ابهامات بسیار، باز به ملاکهای درونی و ذهنی فرد ارجاع داده میشوند.
در واقع مهمترین مسئله در نظریهپردازی فولی، همین رویکرد غیر عینی و انفسی آن است، در حالی که به نظر میرسد عقلانیت از سرشتی اجتماعی، بیرونی و در یک کلام عینی برخوردار باشد. اصولاً امروز، نظریات کاذب پیشینیان را با اتکای به همین ملاکهای اجتماعی و بیرونی است که در بازهی خودشان عقلانی (و نه صادق) میبینیم. علاوه بر این، جمعی و عینی دانستن است که کمک میکند تا عقلانیت بدون ارتباط با معرفت و صدق، حیات یابد و دلخواه فولی باشد. آنچه درسالهای دراز حافظ مسئلهی زمینمحوری و نظریهِِی فلک تدویر بطلمیوس در قرون وسطی و در میان مردمانی حکیم و عالم بود، نه معرفت به معنای باور صادق موجه و نه صدق آن، بلکه خصلت جمعی و عینی آن بود. (علیزاده ممقانی، 1391: 5)
غیر تدافعی بودن (Non-defensive) در مقابل شکگرایی، نتیجهی دیگر عقلانیت انفسی است که انتقاداتی را متوجه نظریهِی عقلانیت فولی ساخته است. تمایز نهادن بین نظریهی معرفت و عقلانیت معرفتی (و نیز تمایز بین عقلانیت معرفتی و باور موجه)، که پیشفرض فولی است، موجب میشود تا هیچ تضمین مثبتی برای صدق یا احتمال صدق باور عقلانی معرفتی ارائه نشود و و حتی تضمینی نیست که باور مذکور به طور قطعی کاذب نباشد. (Taylor, 1988: 265) البته فولی در پاسخ به این اشکال، مسئلهی صدق احتمالی باورهای عقلانی معرفتی را مطرح میکند و سعی دارد تا اطمینان دهد که باورهای مطابق با ملاکهای درونی فرد، عقاید صادقیاند. این اظهار نظر فولی نقطهی ضعف نظریهی او به شمار میرود، چرا که او هیچ دلیلی بر این صدق احتمالی ارائه نمیدهد. (Ibid: 272-273)
با تفکیک مقام فهم و تحلیل از صدق وتأیید و در درون نظام ترسیمی خود فولی، شاید انتقادها در مورد عدم لحاظ صدق، نسبیت و یا آسانگیری وارد نباشد. شاید دیدگاه فولی شرایط را برای فهم شبکههای مختلف معقولیتی ـ و نه لزوما تأیید یا تصدیق آنها ـ فراهم سازد و کمک کند که بفهمیم مقام فهم از صدق و تأیید جداست؛ اما با این وجود مجال نقد به فولی همچنان باقی است. مهمترین اشکال و نقد مربوط به نگاه ابزاری او به عقلانیت است. محور اول این اشکال مربوط به مدل کلی عقلانیت انفسی است که در آن عقلانیت با توجه به میزان دستیابی فرد به اهدافش تعریف میشود. توماس کلی، مدل عقلانیت ابزاری فولی را در عقلانیت معرفتی به شدت غیر قابل دفاع میداند. او چنین مدلی را مستلزم آن میداند که عقلانیت ابزاری در خدمت به اهداف معرفتی (Kelly, 2003: 612-613) و نیز همیشه وابسته به محتویات اهداف فرد باشد. این در حالی است که باور فرد به چیزهایی که دلیل کافی برای آنها دارد، بدون لحاظ هدف هم میتواند عقلانی به حساب آید. با وجود این که باور بسیاری از حقایق در نیل به هدف مؤثرند، حقایق زیادی نیز هستند که باورشان توسط فرد در هیچیک از اهداف فعلی او دخیل نیست. (Ibid: 624-625)
محور دیگر انتقاد و برداشت ابزاری فولی به عقلانیت، مربوط به طرح جامع و استفادهی او از عقلانیت معرفتی و شناختی به عنوان ابزاری در خدمت سایر انواع عقلانیت است. در این محور پرسش از فولی آن است که: "از میان تمام اشکال ممکن عقلانیت، چرا عقلانیت معرفتی را برگزیده است؟ چرا نباید محور طرح جامع او عقلانیت علمی، دینی، سیاسی، اخلاقی، عرفانی یا ... باشد؟" فولی در پاسخ، هدف معرفتی را در مقایسه با سایر اهداف، فراگیر معرفی میکند و مدعی است که همهی انسانها واجد هدف معرفتیاند. (Foley, 1993: 132 & Foley, 1987: 11-12) افزون بر این، به نظر او هدف معرفتی، اهداف غیر معرفتی را نیز در برمیگیرد و لحاظ کردن آن، احتمال تأمین اهداف غیر معرفتی را نیز بیشتر میکند. (Foley, 1993: 102) توماس کلی، فراگیری مذکور را نمیپذیرد. به نظر او بسیاری از انسانها معمولی، خیلی اوقات تمایلی به هدف معرفتی ندارند و برای آنان منافع عملی و غیر معرفتی زیادی، مهمتر و گاهی معارض با تأمین هدف معرفتی است. بنابراین چنین توجیهی غیر قابل دفاع است و اصل قرار دادن عقلانیت معرفتی برای همهی افراد و همهی انواع عقلانیت، مناسب به نظر نمیرسد. (Kelly, 2003: 628)
بدین ترتیب، به نظر میرسد طرح و بررسی سایر انواع عقلانیت و مقایسهی جدی آنها، در بالا بردن دقت دیدگاه فولی اهمیت بسزایی داشته باشد. اگرچه فولی بیشتر دلمشغول عقلانیت معرفتی است، اما رویکرد او به عقلانیت واجد ظرفیت لازم برای پرداختن به عقلانیتهایی از جنس دیگر است، به ویژه عقلانیتهایی که درگیر عمل و رفتار متقابل فردی و جمعی هستند و در قالب سیاست، دین و اخلاق؛ به شدت با اوضاع انسان امروزی در ارتباط است و به نوعی بر شکل زندگی او سایه افکنده است. (علیزاده ممقانی،1391:5)
خلاصه آنکه، با وجود دریچهی جدیدی که فولی برای فهم بهتر برخی مسائل و مشکلات عملی عصر حاضر، میگشاید، میتوان او را مخاطب این پرسش قرار داد که "در روزگاری که خودمحوری بیحساب انسانها، سایهی شوم تندروی، خشونت، تروریسم و جنگ را بر دنیا گسترانده است؛ به راستی سخن گفتن از عقلانیت خودمدارانه ولو در شکل معرفتی آن، چقدر عقلانی است؟و اظهارنظر و نظریهپردازی در چنین موضوعی، چه مقدار به صرف وقت، تلاش و دقت نیاز دارد تا عقلانی به حساب آید؟"
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Rationalityis a subject-matter for what pertains to epistemology, axiology, and belief justification. It deals mostly with the clarification of truth (and its criteria) and evaluation criteria of human miscellaneous sciences. The aim of this article is to offer an explanation for Foley’s comprehensive schema for rationality. Denying the possibility of a necessary relationship between theory of knowledge and justified belief, he takes some strides in completing and modifying the primary project of Aristotelian telos-oriented conception of rationality. Having illustrated the mentioned strides, this article will elucidate Foley’s two requisites for the comprehensiveness of rational evaluation (taking into account of individual’s all goals including theoretical and practical ones, and deconfining the adopted perspective). With due careful attention to the important role pragmatic goals and reasons play in Foley’s schema, this article strives to illustrate the fact that how the mentioned reasons bear indirect impacts upon the rational evaluation of phenomena, and do the same upon the characterization of necessary criteria for justified belief. The current impact is pertaining to the subject to-be-believed and the believer’s social role. The result and conclusion of this article is to introduce Foley’s theory as a relatively comprehensive and efficient understanding of rationality; a theory toward which there have simultaneously been raised some objections including yielding relativism, over-leniency, neglectfulness to social objective criteria, unapologeticity, instrumentalism, and neglectfulness to other kinds of rationality other than rational one.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله